قدمعلی سرامی: اساس کار شاهنامه بر پیوند انسان‌هاست

فرهنگ

108403
قدمعلی سرامی: اساس کار شاهنامه بر پیوند انسان‌هاست

قدمعلی سرامی با بیان اینکه اساس کار شاهنامه بر پیوند انسان‌هاست، می‌گوید: در اندیشه شاهنامه جهان یک موجود بزرگ است که از میلیاردها و لایتناهی اجزای متفاوت تشکیل شده که همه این اجزای متفاوت در واقع یکی‌ هستند و یک پیوستار بزرگ هستند.

ایران آنلاین: این شاهنامه‌پژوه درباره شاهنامه و کارکردی‌ که در انسجام ملی دارد، با بیان این مطلب اظهار کرد: فردوسی در جایی می‌گوید «هرآن کس که با داد و روشن دلید/از آمیزش یکدگر مگسلید». مهم‌ترین چیز در شاهنامه در وهله اول پیوند میان خویشاوندان است و بعد این اعتقاد وجود دارد که همه جهان از هم تولید می‌شوند. بنیاد جهان بر این است که پدیدارهای جزئی دو به دو با هم آمیزش کنند. فردوسی می‌گوید «جهان را فزایش ز جفت آفرید/که از یک فزونی نیاید پدید». در اندیشه شاهنامه جهان یک موجود بزرگ است که از میلیاردها و لایتناهی اجزای متفاوت تشکیل شده که همه این اجزای متفاوت در واقع یکی‌ هستند و یک پیوستار بزرگ هستند.

 
به گزارش ایسنا، او ادامه داد: از نظر فرهنگ ایرانی، بدن انسان نمونه کوچک کل کیهان است و انسان فشرده‌ای از کل جهان است. در بدن ما میلیاردها سلول هست که وظایف گوناگون دارند اما همه آن‌ها به وحدت می‌رسند و ما احساس هویت می‌کنیم. جهان هم همین‌طور است، در عین اینکه لایتناهی جزء دارد دارای هویت یگانه است.  
 
 سرامی خاطرنشان کرد: در شاهنامه فردوسی می‌بینیم که اصل تمام آشتی‌ها و جنگ‌ها، درگیری‌ها و آمیزش‌ها، همین حساب خویشاوندی است. برادرها گاهی با هم تضاد پیدا می‌کنند، خب موجب کشته شدن یکی‌شان می‌شود؛ ایرج و سلم و تور بر سر اینکه چرا پدرشان، قسمت خوب سرزمین‌هایش را به ایرج واگذار کرده است، با هم اختلاف دارند؛ فریدون ایران را به ایرج، توران را به تور و قسمت غربی را به سلم می‌دهد. تور از روی کینه‌توزی، ایرج را می‌کشد. یا رستم و شغاد، دو برادر هستند و پدر هر دو زال است؛ منتها مادر یکی‌ شاهزاده یعنی رودابه است و مادر دیگری مُغنی (آوازه‌خوان). این دو برادر سر مالیات گرفتن رستم از پدرزن شغاد، محراب کابلی به اختلاف برمی‌خورند. شغاد، رستم را به شکارگاهی کشانید که از پیش به دستور شغاد، چند چاه به اندازهٔ رستم و رخش در آن کنده و به نیزه و تیغ انباشته و سرشان را به خاشاک و خاک پوشانده بودند. رستم و رخش به چاه افتادند. رستم که پیش از مردن به این دسیسه و نقش شغاد در آن پی برده بود، پس از سرزنش‌ها از او خواست که کمانش را زه کند و با دو تیر نزدش گذارد تا اگر شیری به سویش آمد بر زندهٔ او دست نیابد. شغاد از روی ساده‌دلی چنین کرد اما چون از رستم بیمناک بود، خود را در پس چناری کهن که بر سر چاه بود پنهان ساخت. رستم شغاد و درخت را با تیری به یکدیگر دوخت. این نشان‌دهنده این است که برادرها می‌توانند قاتل یکدیگر باشند و همین‌طور می‌توانند پشتیبان و یار هم باشند.  
 
این پژوهشگر با بیان اینکه جهان، جهان آمیزگاری است و با اشاره به شعر فردوسی «تو را از دو گیتی بَر آوَرده‌اَند/ به چَندین میانچی بِپَروَردِه‌اَند/ نُخُستینِ فِطرَت پَسینِ شُمار/ تویی خویشتَن را به بازی مَدار» و با توضیحی درباره شکل‌گیری حیات گفت: زمانی که فردوسی به آفرینش انسان می‌رسد می‌گوید «چو زین بُگذری مَردُم آمد پَدید/ شد این بَندها را سَراسَر کِلید/سَرش راست بَر شُد چو سَروِ بُلَند/ به گفتارِ خوب و خِرَد کار بَند» مهم‌ترین ویژگی انسان از نظر فردوسی سوای خرد، این است که توانسته سرپا بایستند و دست‌هایش را آزاد کند و مغزش به کمک دستانش رشد کند. اگر ما انسان‌ها، دست‌های خود را آزاد نمی‌کردیم، در همان حالت حیوان قبلی می‌ماندیم. کما اینکه همه حیوانات چهارپا مثل روزگار قبل از انسانیت ما بودند و هیچ کدام نتوانستند تمدن و فرهنگ بیافرینند ولی آدم‌ها دست و مغزشان به کمک هم برخاستند و توانستیم فرهنگ و تمدن بیافرینیم و جهان را نو کنیم.
 
 او آمیزکاری، آمازکاری (آمیزش هدفمند) و آموزگاری را از وظایف کیهان خواند و با شعری از رودکی « هرکه نامخت از گذشت روزگار/ نیز ناموزد ز هیچ آموزگار»، گفت: جهان به ما یاد می‌دهد که مانند آن آمیزگار باشیم، یعنی با هم درآمیزیم، دوست و یگانه باشیم، نسبیت را بین خودمان برقرار بکنیم و یک پیوستار بزرگ باشیم. نه تنها مردم ایران باید اینگونه باشند، بلکه همه ملت‌هایی که روی کره زمین هستند، باید با هم یگانه بشوند البته کمابیش اما خب نقطه مقابل هم دارد و درگیری‌هایی بین خودشان دارند. هرچند بیش از ۱۹۲ کشور با عضویت در سازمان ملل می‌خواهند در پیوستار بزرگ، مشارکت داشته باشند اما با هم می‌جنگند و اختلاف دارند و این به خاطر این است که جهان از اضداد تشکیل شده است.
 
 قدمعلی سرامی یادآور شد: ویژگی‌های کیهان یعنی آمیزکاری، آمازکاری و آموزگاری در جهان موجب زَهش، زایش و زیستن می‌شود. اساس شاهنامه واقعاً آمیزش همه اجزای کیهان است، جامعه هم همین است. انسان موجود مدنی‌ بالطبع است و نیاز دارد با انسان‌های دیگر در یک جامعه زندگی کند؛ اعضای یک جامعه با اتکا به کارکردهای یکدیگر، باید نیازهای یکدیگر را برآورده کنند و در خدمت هم باشند. اساس زندگی اجتماعی این است که باید یگانگی خود را حفظ کنیم و بر اساس آن یگانگی هرچه بیشتر با هم تعامل و توافق و تفاهم داشته باشیم.

انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار فرهنگ