بررسی نقش شبکههای اجتماعی در بحرانها در گفتوگو با محمد رهبری:
راه درست، گفتوگوی صادقانه با مردم است
سیاست
133144
«ایران»، درباره نقش و جایگاه شبکههای اجتماعی در بحرانهایی مانند آب و بنزین با محمد رهبری، استاد دانشگاه و تحلیلگر شبکههای اجتماعی گفتوگو کرده است.
گروه سیاسی: نوع مواجهه جریانها در شبکههای اجتماعی با بحرانها چیست؟
در بحرانهایی مانند کمبود آب یا آلودگی هوا که عموم مردم را درگیر میکند، اغلب جریانها و گروههای سیاسی در شبکههای اجتماعی رویکردی انتقادی دارند و محور مطالب آنان نقد وضعیت موجود و مدیریت بحران است. این بحرانها بهدلیل آسیب مستقیم به زندگی روزمره مردم و نقش سوءمدیریت و ناکارآمدی انباشته، بهطور طبیعی به محل انتقاد نیروهای سیاسی، فعالان شبکههای اجتماعی و حتی کاربران عادی تبدیل میشوند. تفاوت میان جریانها، زاویه نگاه و جهت انتقاد است. به عنوان مثال، یک کاربر نزدیک به جریان اصولگرا ممکن است دولت مستقر یا مدیران اجرایی را هدف انتقاد قرار دهد، یک کاربر نزدیک به جریان اصلاحطلب بیشتر متوجه سیاستهای کلان و ساختارهای سیاستگذاری گذشته و حال است. کاربران رادیکالتر معمولاً الگوی حکمرانی را مورد نقد قرار میدهند. در همه این طیفها لحن غالب، انتقادی است و تنها زاویه دید و آدرس دادنِ مسئولیت تفاوت میکند.
میزان نفوذ اجتماعی این جریانها در شکلدادن به ذهنیت جامعه را چگونه ارزیابی میکنید؟
این جریانها پیش از هر چیز بر لایههای نخبگانی جامعه یعنی دانشگاهیان، فعالان مدنی و سیاسی، روزنامهنگاران و کنشگران رسانهای اثر میگذارند. از آنجا که همین گروهها در رسانهها، تشکلها و محافل عمومی نقش مرجع و واسطه را دارند، این اثرگذاری بهصورت غیرمستقیم به سطح وسیعتری از جامعه تسری مییابد. هرگاه یک موضوع از محیط محدودتر و نخبگانیتر (مثلاً توئیتر) به پلتفرمهای پرمخاطب تری منتقل شود، دامنه نفوذ آن جریان گفتمانی افزایش مییابد. در چنین حالتی، ابتدا بر ذهن و گفتوگوی نخبگان اثر گذاشته و سپس با فاصله زمانی و از طریق بازنشر، بازتفسیر و سادهسازی محتوا، نگرش و حساسیت مردم نیز به موضوع شکل میگیرد یا تقویت میشود.
راه مواجهه با این جریانها چیست؟ آیا باید در شبکههای اجتماعی با این رویکردها مقابله کرد یا در سطح مدیریت بحرانها؟
اگر موضوع بر پایه یک واقعیت عینی و روزمره باشد، مانند آلودگی هوا یا کمبود آب که مردم آن را با زندگی و جسم خود حس میکنند، «مقابله تبلیغاتی» با جریانهای انتقادی در شبکههای اجتماعی نه ممکن است و نه معنادار. وقتی شهروندان هر روز این وضعیت را تجربه میکنند، نمیتوان با انکار یا حمله به منتقدان، واقعیت را از چشم آنها پنهان کرد؛ در چنین شرایطی، انتقاد واکنشی طبیعی به وضع موجود است. البته اگر با اخبار جعلی، تحریف عامدانه واقعیت یا عملیات سازمانیافته برای دستکاری افکار عمومی مواجه باشیم، مواجهه و تصحیح اطلاعات ضروری است. اما در بحرانهای ریشهدار و ملموس، راه درست نه «مقابله با جریان انتقادی»، بلکه گفتوگوی صادقانه با مردم، توضیح شفاف ابعاد مسأله و ارائه یک چشمانداز واقعی، شدنی و زمانبندیشده برای حل یا کاهش بحران است. این چشمانداز نیز نباید صرفاً در سطح سخن و کار رسانهای بماند؛ تا زمانی که اقدامات عملی متناسب صورت نگیرد و نتایجش دیده نشود، هر چشماندازِ صرفاً گفتاری میتواند بیش از نداشتن چشمانداز، به بیاعتمادی دامن بزند. بنابراین به جای تمرکز بر خاموشکردن صداهای انتقادی، باید بر ساخت و ارائه یک چشمانداز واقعی و عملی و سپس تبیین رسانهای آن تمرکز کرد.
آیا میتوان در این جریانها تلاشی برای القای همزمانی یا ارتباط علی میان بحرانها مشاهده کرد؟
در مورد مثالهایی مانند کمبود آب و آلودگی هوا، حتی اگر برخی جریانها بکوشند بر همزمانی یا پیوند دادن بحرانها تأکید کنند، در عمل نیازی به «القای» این همزمانی نیست. مردم در زندگی روزمره خود، بهطور همزمان فشار ناشی از کمبود آب، آلودگی هوا، افزایش قیمتها، مشکلات اقتصادی یا بیکاری را حس میکنند و این تجربه همزمان، بخشی از واقعیت زیسته آنان است. به همین دلیل، دستکم در مورد مسائلی مانند آب و آلودگی هوا، تمرکز بر این ادعا که «جریانها در پی القای مصنوعی بحراناند» چندان قابل دفاع نیست؛ چراکه شهروندان در رفتار روزمره و خرید، این شرایط را تجربه میکنند. البته رسانهها و جریانهای سیاسی میتوانند بر بعضی ابعاد این وضعیت تأکید بیشتری بگذارند یا تفسیر خاصی ارائه دهند، اما اصل احساس بحران، نیازمند القای بیرونی نیست.
نوع واکنش شهروندان و کاربران منفرد نسبت به بحرانهایی مانند آب یا بنزین چیست؟ آیا جریانهای حاضر در شبکهها میتوانند آنان را تحت تأثیر قرار دهند و با خود همسو کنند؟
جریانهای فعال در شبکههای اجتماعی قادرند با تولید محتوا، قاببندی مسأله، ارجاع به دادهها یا مثالهای عینی و تکرار مستمر پیام، بر ذهنیت کاربران منفرد اثر بگذارند و آنان را به همسویی با تحلیل خود نزدیک کنند. البته موضوع آب و بنزین از نظر جنس بحران، حساسیت اجتماعی و پیامدهای سیاسی متفاوتاند. اما در هر دو مورد، ترکیب «تجربه مستقیم مردم» و «جهتدهی گفتمانی شبکهها» میتواند منجـر به شکلگیری موجهای مطالبهگر، انتقادی یا بیاعتمادی نسبت به مدیــریت بحران شود.
در ماجرای مصوبه اصلاح قیمت بنزین که اول در شبکههای اجتماعی مطرح شد، انتشار اولین خبر در شبکهها چه پیامدی برای حوزه عمومی داشت؟
در این مورد، مصوبه اصلاح قیمت بنزین دوم آذر تصویب و در روزنامه رسمی منتشر شد، اما اولین بازتاب جدی آن در افکار عمومی از طریق شبکههای اجتماعی بود. این شیوه بروز خبر، فارغ از آنکه ناشی از ضعف اطلاعرسانی یا یک تصمیم عامدانه بوده باشد، این احساس را در بخشی از جامعه تقویت کرد که مردم در جریان تصمیمگیری و اعلام رسمی قرار نگرفتهاند و خبر در عمل به شکل «افشا» یا «لو رفتن» به آنان رسیده است. از منظر اعتماد عمومی، بهتر بود یکی از مقامهای مسئول (مثلاً وزیر نفت یا یکی از معاونان ذیربط یا سخنگوی دولت) در قالب یک برنامه تلویزیونی یا نشست خبری، این تصمیم را شفاف، مستند و با توضیح ابعاد و دلایل آن برای مردم بیان میکرد.وقتی تصمیمی با چنین حساسیت اجتماعی، ابتدا در شبکههای اجتماعی و به صورت غیررسمی درز میکند، زمینه سوءظن، شایعه، تفسیرهای منفی و تقویت بیاعتمادی نسبت به سازوکارهای رسمی اطلاعرسانی افزایش مییابد در مقابل، اعلام مستقیم، همراه با پاسخگویی، میتواند تا حدی شوک اجتماعی را مدیریت و امکان گفتوگو و اقناع نسبی را فراهم کند.
انتهای پیام/