پژوهشگر سیاستگذاری عمومی مطرح کرد؛
کتاب «قلمرو رود»؛ بررسی نقش رودخانهها در تاریخ شرق آسیا
فرهنگ
135752
سمیرا دردشتی به «ایران» گفت: کتاب «قلمرو رود» تاریخ امپراطوری را از منظر رودها بازخوانی کرده است. در سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، رودهای BISMRY به میدان رقابت قدرتهای امپراطوری بدل شدند.
سمیرا دردشتی - پژوهشگر سیاستگذاری عمومی: کارل آگوست ویتفوگل، جامعهشناس و نظریهپرداز آلمانی، زمانیکه از «استبداد آبی (هیدرولیکی)» سخن گفت، رود را در مقام ابزاری دید که دولتهای بزرگ با مهار آن، جامعه را نظم میبخشیدند، قدرت را متمرکز میکردند، بوروکراسی را گسترش میدادند و فرمانبرداری را تولید میکردند. در روایت ویتفوگل، آب تنها یک منبع حیاتی نیست و بیشتر به عنوان منبع فرمانروایی تلقی میشد که هرچه کمیابتر میشد، دولت بیشتر به سمت اقتدارگرایی حرکت میکرد و هرکجا قابل مهارتر بود، اقتدار سیاسی تثبیت میشد. این تصویر بویژه درباره چین شمالی و در محدوده رودهای زرد و وی یا درباره حوزه سند و گنگ در هند، تصویری قانعکننده به نظر میرسید و برای دههها الهامبخش تاریخنگاریهای کلان درباره نسبت طبیعت و قدرت باقی ماند اما کتاب «قلمرو رود: تاریخ رودخانهای امپراطوری چین، هند و جنوب شرق آسیا» (The Range of the River: A Riverine History of Empire across China, India, and Southeast Asia) رویکردی تازه را در این رابطه طرح میکند.
نویسنده این کتاب افتخار اقبال، تاریخنگار محیطزیست جنوب و جنوب شرق آسیاست. او عضو هیأت علمی و مدیر برنامه «تاریخ و مطالعات بینالمللی» در دانشگاه برونئی دارالسلام است. اقبال در این کتاب استدلال میکند که رودها به راحتی مهار شدنی نیستند و ادعای اینکه دولتها با کانالکشی و سدسازی، طبیعت را به فرمان درمیآورند، به این سادگی قابل اثبات نیست. کتاب به رودهایی میپردازد که از فلات تبت سرچشمه میگیرند، از میان کوهستانهای صعبالعبور میگذرند، مرزها را بیاعتنا درمینوردند، امپراطوریها را به هم میدوزند اما هرگز بهطور کامل در اختیار هیچکدام از قدرتها قرار نمیگیرند. رودها در این روایت ابزار دولتها نمیشوند و خود بازیگران تاریخاند و آنها در این تعبیر مسیر تثبیت قدرت به شمار نمیروند بلکه میدان اصطکاک آن محسوب میشوند.
نویسنده با اشاره به براهماپوترا، یانگتسه و دیگر رودهای در میانه آنها، مسیر پیچیدهای را به درون چند جهان جنوب شرق آسیا دنبال میکند. او استدلال میکند که این رودها نسبتاً کمتر در معرض برداشت ویتفوگلی از بهرهکشی قرار داشتند زیرا به سمت پیوندهای فرامنطقهای تجاری و فرهنگی در سراسر شمال شرق هند، جنوب شرق تبت، سرزمین اصلی جنوب شرق آسیا و جنوب غرب چین گرایش داشتند. شبکه رودخانهای عظیمی که کتاب آن را با نام اختصاری BISMRY معرفی میکند (براهماپوترا، ایراوادی، سالوین، مکونگ، رود سرخ و یانگتسه) با گسترهای نزدیک به چهار میلیون کیلومتر مربع، بزرگترین شبکه پیوسته رودخانهای روی زمین را شکل میدهد. این شبکه از جنوب آسیا تا سرزمین اصلی جنوب شرق آسیا و جنوب چین امتداد دارد و زندگی، معیشت، جابهجایی، تخیل فرهنگی و سیاست بیش از دو میلیارد انسان را در طول تاریخ در خود حمل کرده است.
اقبال در این کتاب «رود» را بهعنوان منبع نمیبیند و آن را بیشتر بهمثابه فرآیند فهم میکند که حامل کنش است، تولیدکننده رابطه است، ساماندهنده شبکه است و در بسیاری مواقع تعیینکننده حدود قدرت سیاسی است. به همین دلیل کتاب «قلمرو رود» را میتوان تلاشی آگاهانه برای عبور از دوگانه کلاسیک طبیعت منفعل و دولت فعال دانست که هم تاریخ امپراطوری را دستخوش تغییر میکند، هم تاریخ محیطزیست را دگرگونه فهم میکند و هم مطالعات منطقهای را از منظری تازه مورد واکاوی قرار میدهد. این کتاب از همان ابتدا روشن میکند قصد ندارد به روایت افولگرایانه از تخریب محیطزیست بسنده کند یا امپراطوری را صرفاً نیرویی تمام عیار و با قدرت مطلق تصویر کند. آنچه در مرکز روایت قرار میگیرد، تعامل نابرابر اما دوطرفه میان رودها، انسانها، دولتها، شبکههای تجاری و کنشگران غیرانسانی است. کتاب پس از مقدمهای مفصل که چهارچوب نظری، فضایی و زیستمحیطی «آسیای رودخانهای» را صورتبندی میکند، در شش فصل اصلی به یکی از رودهای بزرگ شبکه BISMRY میپردازد و در فصل هفتم نشان میدهد تحرک میانرودخانهای چگونه کلانمنطقهای فراتر از مرزهای امپراطوری و ملی پدید میآورد. در نهایت نیز تأمل پایانی کتاب به دولتهای پسااستعماری متمرکز است و نشان میدهد امنیتیسازی و مهندسی رودها، به زوال مشترکات رودخانهای انجامیده است.
کنشگری رود و قاطر
نخستین دستاورد مفهومی کتاب جابهجایی نگاه از «رود بهعنوان یک خط» به «رود بهعنوان فضا» است. به این معنا که به باور نویسنده رودهای BISMRY صرفاً مسیرهایی خطی از سرچشمه تا دریا نیستند. آنها پهنههایی چندلایهاند که شاخهها، زیرشاخهها، پیوستگاهها، گذرگاههای کوهستانی، مسیرهای قاطررو و بازارهای محلی را در خود جای میدهند. این پهنهها آن چیزی را شکل میدهند که اقبال از آن با عنوان فضای رودخانهای یاد میکند که در آن تحرک انسانی و غیرانسانی به هم گره میخورد و تاریخ در حرکت ساخته میشود.
در این فضا منطقه یوننان (استانی در جنوب غربی چین) بهعنوان یک گرهگاه مرکزی ظاهر میشود و جایی است که رودها به هم نزدیک میشوند، مسیرهایشان را از هم تشخیصناپذیر میکنند و امکان اتصال جنوب آسیا، جنوب شرق آسیا و چین را فراهم میآورند. یوننان به لحاظ مرکزیت سیاسی اهمیت قابل ملاحظهای ندارد ولی نقش ترانزیتی، شبکهای، تاریخی و فرهنگی آن بسیار مهم است. به دلیل موقعیت انتقالی، یوننان محل تلاقی فرهنگها، قومیتها، زبانها و تجار بوده است. گروههای قومی گوناگون (همچون یی، بای، هانی، تای و دیگران) در این منطقه زندگی میکنند و بخشهایی از یوننان در ارتفاعات قرار دارد و به عنوان پناهگاه گروههای قومی در برابر کنترل کامل امپراطوریها عمل میکرد. هر رود سفری دوگانه دارد که یکی بهسوی دریا میرود و دیگری سفری بهسوی این گره کوهستانی را طی میکند و همین دوگانگی است که امکان میدهد رودها همزمان محلی و جهانی باشند و بومی و امپراطوریساز شوند.
کتاب به کنشگران فراموششده تاریخ امپراطوری نیز توجه دارد و قایقرانان، دورهگردان، بازرگانان کوچک، زائران، قاچاقچیان، کاشفان و همچنین چهارپایان باربر نیز در این اثر دیده شدهاند. قاطر در این روایت تنها ابزار حملونقل محسوب نمیشود بلکه پل زندهای است که شکاف میان رودهای غیرقابل کشتیرانی را پر میکند و در فصل هفتم تحت عنوان «پل زنده: قاطر و شکلدهی بزرگترین ناحیه فرامنطقهای آسیا» نویسنده به طور مفصل جایگاه و نقش آن را تشریح میکند. جایی که کشتیهای بخار امپراطوری (بهویژه امپراطوری بریتانیا در سده ۱۹ و ۲۰) از حرکت بازمیمانند، قاطر وارد صحنه میشد و شبکه را زنده نگه میداشت. کشتیها برای نفوذ و کنترل بر رودهای اصلی آسیا مورد استفاده قرار میگرفتند و استفاده از آنها در رودهای آسیا (مانند براهماپوترا، ایراوادی، مکونگ و یانگتسه) ابزاری برای گسترش نفوذ سیاسی، اقتصادی و نظامی بود اما در نهایت محدودیتهای طبیعی رود در بخشهای شمالی، این برنامه را با مشکل مواجه میکرد.
بدون قاطر رودها به جزایری جداافتاده تبدیل میشدند و بدون رودها، قاطرها معنا و کارکرد خود را در این منطقه از دست میدادند. شبکه و کنشگری رود و قاطر تنها با درهمتنیدگی آن با شبکه انسانی و تحرک در مناطق کنش انسانی کامل میشود، جایی که «مبادلات دیالکتیکی» میان انسان و طبیعت رخ میدهد. این مبادلات در تحرک مردمان در امتداد شبکههای رودخانهای در تاریخ طولانی این فراناحیه به وضوح قابل مشاهده بود. در چنین چهارچوبی، مهاجرتهای قومی، جابهجاییهای زبانی، گسترش کشاورزی برنج، انتقال آیینها و حتی شکلگیری واژگان مشترک، همگی را باید بهعنوان هستههای تاریخ رودخانهای فهم کرد. رودها مسیرهای حرکت به جنوب را ممکن کردند اما همزمان امکان بازگشت، چرخش، انشعاب و امتزاج را نیز فراهم آوردند. تاریخ در این روایت از ساحت خطی خارج میشود و به صورت شبکهای چندوجهی و سیال فهم میشود.
امپراطوریها و رودها
کتاب «قلمرو رود» تاریخ امپراطوری را از منظر رودها بازخوانی کرده است. در سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، رودهای BISMRY به میدان رقابت قدرتهای امپراطوری بدل شدند، بریتانیا در براهماپوترا و ایراوادی، فرانسه در مکونگ و رود سرخ، مجموعهای از قدرتهای اروپایی در یانگتسه حضوری فعال داشتند اما برخلاف روایتهای کلاسیک، هیچکدام از این قدرتها نتوانستند انحصار کامل بر رودها برقرار کنند و همانگونه که پیشتر اشاره شد، تلاش برای کنترل تمام عیار رودها به منظور ایجاد نظمهای سیاسی مطلوب ناکام ماند. طبیعت ناپایدار منطقه، توپوگرافی خشن، مقاومت محلی و شبکههای غیررسمی، همگی مانع از تحقق رویای کنترل کامل شدند.
اقبال نشان میدهد که امپراطوریها ناگزیر بودند با رودها مذاکره کنند چرا که فرمانبر کردن آنها به سادگی میسر نبود. هر کجا رود غیرقابل کشتیرانی میشد، قدرت امپراطوری تحلیل میرفت و هرکجا پیوستگاهها در اختیار نیروهای محلی بود، امپراطوری مجبور به مصالحه میشد. این وضعیت چیزی را پدید آورد که نویسنده از آن با عنوان «اصطکاک خلاق» یاد میکند و مینویسد: «در نهایت، این رودها با قابلیت خود در زمینه تحرک، منابع و معیشت، مجموعهای از اصطکاکهای خلاقانه را میان نیروهای سیاسی برانگیختند. این آبراههها به عرصههای مورد منازعهای بدل شدند که در آنها آرمانهای امپراطوری، بلندپروازیهای منطقهای و روشهای محلی بههم میپیوستند و اغلب به مواجهههای پویایی درباره دسترسی، کنترل و بهرهبرداری میانجامیدند.» به این ترتیب برخوردی دائمی میان پروژههای کلان سیاسی و منطقهای محلی زیست و معیشت پدید میآمد.
در این بستر نویسنده در واپسین بخش کتاب از مفهوم «مشترکات رودخانهای» بحث میکند. به این معنا که رودها پیش از آنکه دولتهای پسااستعماری مرزها را سخت کنند، فضاهایی مشترک بودند، البته نه به معنای مالکیت جمعی رسمی بلکه به معنای دسترسی سیال، استفاده چندگانه و تنظیم عرفی و این مشترکات از طرق قانونی رسمیت پیدا نکرده بود بلکه از طریق عمل روزمره، مذاکره مداوم و توازن میان ذینفعان حفظ میشدند و امپراطوریها برخلاف تصور رایج، اغلب ناچار بودند به این منطق احترام بگذارند زیرا بدون آن شبکهها از کار میافتادند. با ظهور دولتهای پسااستعماری اما منطق رود تغییر کرد. رودها به «منابع ملی» تبدیل شدند، مشترکات به دارایی دولتی فروکاسته شد، مرزها سخت شدند و پروژههای توسعهگرا، منطق سیال رود را به منطق مهندسیشده بدل کردند. کتاب در فصل پایانی با نگاهی انتقادی نشان میدهد که چگونه امنیتیسازی رودها، به تخریب پیوندهای فرامنطقهای انجامید و آسیای رودخانهای را به مجموعهای از قطعات منفصل تبدیل کرد.
این اثر رود را به مرکز تاریخ بازمیگرداند و بر اهمیت آن در فهم تحولات سیاسی پافشاری میکند، بدون آنکه به جبرگرایی محیطی بلغزد یا رمانتیسم بومشناختی را بازتولید کند و نشان میدهد که چگونه رودها، با کنشگری خاص خود، امپراطوریها را شکل دادند، محدود کردند، به هم پیوند زدند و گاه از هم گسستند. کتاب همزمان، نقدی عمیق بر ملیگرایی روششناختی، منطقهگرایی جنگسردی و نگاه منبعمحور به طبیعت ارائه میدهد و افقی تازه برای فهم تاریخ آسیا میگشاید. اگر ویتفوگل رود را ابزار قدرت میدید، اقبال رود را میدان چانهزنی میداند. امپراطوریها در تلاش برای فرمانروایی بودند و رودها بیتوجه به این کوششها جریان داشتند و در فاصله میان این دو، تاریخی ساخته شد که نه کاملاً انسانی است و نه کاملاً طبیعی بلکه محصول همزیستی بود.
The Range of the River
A Riverine History of Empire across China, India, and Southeast Asia
قلمرو رود
تاریخ رودخانهای امپراطوری چین، هند
و جنوب شرق آسیا
نویسنده: Iftekhar Iqbal
افتخار اقبال
ناشر: Stanford University Press
تعداد صفحات: ۲۷۲ صفحه
قیمت: ۲۲.۱۱ دلار
انتهای پیام/