به بهانه بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی
از حماسه تا هنر
فرهنگ
65978
ملتهای صاحب اسطوره و حماسه، بشدت علاقه دارند تا در مجموعه آفریدههای هنری خود، ردپایی از اسطورهها و حماسهها را به یادگار بگذارند.
به گزارش گروه فرهنگی ایران آنلاین، ملتهای صاحب اسطوره و حماسه، بشدت علاقه دارند تا در مجموعه آفریدههای هنری خود، ردپایی از اسطورهها و حماسهها را به یادگار بگذارند. حماسهها در جهان امروز، کارکردهای چند سویه دارند. میتوان این وجوه عملگرایانه حماسهها را به دو قسمت درونگرا و برونگرا بخشبندی کرد. به این معنا که کارکردهای درونگرا، آن دسته از رفتارهای ما نسبت به حماسه است که در بیان و تحلیل و خوانشهای گوناگون ادبی و روانکاوانه و اجتماعی و سیاسی نمود پیدا میکند. یعنی ما در جایگاه ادیب، جامعهشناس، روانشناس، اندیشمند حوزه فرهنگ یا علم سیاست، حماسهها را از منظر کارکردهای ادبی، جامعهشناسانه و روانشناسانه، سیاسی و نقد قدرت در جامعه امروز تحلیل میکنیم. از این دست نقادیها بر شاهنامه فردوسی ـ بهعنوان بزرگترین حماسه ملی ـ بسیار نوشته شده و البته که هنوز هم جای کار دارد و اگر بنیاد و تأسیسی به قاعده و اصولی برای شاهنامه و فردوسی وجود داشت، این دست تولیدات در هر گونه و رسانهای به سهولت در اختیار مخاطبان قرار میگرفت و جامعه مشتاق شنیدن داستانهای شاهنامه با مرجعی علمی طرف بودند و از این تشتت در روایتها و اقتباسها و کژفهمیها کاسته میشد. شاید در جامعه امروز ما، یکی از مهمترین خوانشهای شاهنامه که به کارکردهای درونگرایانه این اثر سترگ برمیگردد، نگاه به شاهنامه از منظر شناخت قدرت و مقابله با آن با سلاح پهلوانی خردمندانه است. خردگرایی اساس کار فردوسی در سرایش و گردآوری و روایت او از اساطیر و داستانهای پهلوانی ایرانی است. میدانیم که فردوسی سخن خود را به نام خداوند جان و خرد آغاز میکند و یکی از منتقدان اصلی حاکمان بیخرد در تاریخ است. برای مثال وقتی از رابطه سیاوش و کیکاووس و سودابه سخن میگوید، آشکارا و نهان، بیخردی کیکاووس و هوسبازی سودابه را در برابر خرد سیاوش قرار میدهد و پهلوانی خردمندانه رستم را نیز میستاید.
از دیگر سو، شاهنامه فردوسی ـ مهمترین متن حماسی ایرانی ـ بستر مناسبی برای روایتهای برونگرایانه از داستانهای حماسی و اساطیری و پهلوانی است و یکی از کارکردهای شاهنامه، در هنرهای تجسمی جلوه میکند. نقاشی ایرانی در دورههای مختلف و بویژه در عصر صفوی، با بهرهگیری از داستانهای شاهنامه و هنر ـ صنعت کتابآرایی و صفحهآرایی ـ ویژگیهای سبکی و ساختارهای متفاوت هنر نگارگری را در طول تاریخ تجربه میکند. مکتبهای هنری از جمله هرات و تبریز و شیراز و... در هنر و نقاشی، بخش مهمی از تاریخ هنر نقاشی ایرانی (نگارگری) و به طور کلی هنر ایران است که ثمره کار هنرمندان آن هر چند بینام و امضا، اما در نگارههای بسیاری به دست ما رسیده که شاهنامههای مختلفی در نسخههای خطی و نگارگری از صحنههای رزمی و بزمی بجا مانده است. این آثار هم از نظر خوشنویسی و خطاطی و هم از منظر نقاشی اهمیت دارند. در شاخههای دیگر مانند نمایش نیز شاهنامه، اساس کار قرار میگیرد. شاهنامه طهماسبی که فخر هنر نگارگری و نقطه اوج شیوه و طرزی منحصربهفرد در کار نقاشی و کتابآرایی است و میتوان از آن بهعنوان رستاخیز هنر ایرانی در دوره صفوی نام برد، نمونه آشکاری از این کارکردهای بیرونی شاهنامه است.
شاهنامه در روزگار ما شاید در فرم کلاسیک منشأ اثر قرار نمیگیرد و نیاز به تحول در سبک و شیوه کار هنری دارد. اگر هم هنرمندی بنا به داستانهای شاهنامه پردههایی را خلق کند برای کسب اعتبار هنری بیتردید نیاز به ساختارشکنی و خلق ساختارهای نوین هنری دارد. در نمونه نقاشیهای معاصر برگرفته از متون ادبی مثل شاهنامه و پنج گنج نظامی، نمونه آثاری در گنجینههای هنری وجود دارد و در دورههای مختلف جریانهای هنر مدرن در ایران، هنرمندانی با کارهای خلاقانه، شاهنامه را پیش رو گذاشتند و آثار معاصر درخشانی را خلق کردند که مینیاتورهای سیاه زندهیاد کامبیز درمبخش از آن دست کارهاست.
روزنامهنگار؛ سعید اسلامزاده
منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/