اکبر زنجان پور به «ایران» از «اکتینگ» آخرین نمایش اش می‌گوید

رمز و راز استاد صحنه

فرهنگ

84101
رمز و راز استاد صحنه

«بازیگران هیچ چیزنیستند. تنها خمیر بازی‌اند یا عروسک خیمه شب بازی. این وسط نویسنده‌ها همه کاره هستند. بدون نویسنده اصلاً بازیگری وجود ندارد و داستان و دیالوگی هم نخواهد بود.» این جملات بخشی ازمونولوگ نمایشنامه «اکتینگ» است. نمایشی که درتماشاخانه ایرانشهرخانه هنرمندان به  روی صحنه رفت و درشب‌های پاییزی ایرانشهر، مشتاقان بسیاری را با خود همراه کرد و بسیار مورد استقبال قرارگرفت. اثری به تهیه کنندگی محمد قدس و نقش آفرینی هوشنگ قوانلو، محسن بهرامی و بازیگر کهنه کار، اکبرزنجانپور.

به گزارش گروه فرهنگی ایران آنلاین، زنجانپورازچهره‌های نام آشنای هنرایران زمین است. پیشکسوت سینما، تلویزیون و بازیگرو کارگردان تئاتر با کارنامه‌ای پربار و ارزشمند که خود معرف تجربه بیش از نیم قرن فعالیت و سعی و کوشش او در بیان یک هنرماندگار است.

و اما «اکتینگ»
«اکتینگ» تازه‌ترین اثراکبرزنجانپور است که پس‌از ۸ سال دوری‌اش از صحنه تئاتر با بازی او به نمایش درآمد.
«اکتینگ» به نویسندگی «زَویه دورَنژه» نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و سینمای معاصر فرانسوی است که سال 1397 در قالب کتابی با عنوان نمایشنامه‌های «هوس کشتن روی نوک زبان» و «اکتینگ» با ترجمه فارسی «زیبا خادم‌حقیقت» از سوی نشر نیماژ منتشرشد.
آنگونه که در معرفی نویسنده این کتاب آمده؛«زَویه دورَنژه در آثار نمایشی خود با زبانی خاص شخصیت‌های تنهایی را به‌تصویر می‌کشد که در فراراز گذشته‌ای نافرجام و درهراس ازآینده‌ای نامشخص و دررویارویی با افرادی ازجنس خود در دنیایی خشونت‌بار، ناامیدانه درپی رنگ بخشیدن به لحظه‌های زمان حال خود هستند.»
و در«اکتینگ» این تنهایی ازسوی یک بازیگر روایت می‌شود. تنهایی که هنرمند را در زندان درونش حبس کرده او را به سوی مرگ دعوت می‌کند تا پایانی بر گذشته نافرجام و امید و رویاهایی باشد که درسر می‌پروراند. درواقع متن این نمایشنامه شاید بیان دغدغه‌های انسان معاصری باشد که گرفتار فلسفه‌های ذهنی خود است.
داستان این نمایشنامه به زندانی تازه واردی اشاره دارد که بازیگر تئاتر و استاد بازیگری‌ است و تلاش دارد هم سلولی‌اش را که یک خلافکار است به فکر ‌اندازد که از او آموزشِ بازیگری ببیند و بازیگرشود.

آغاز داستان...
 دکور صحنه، نمایانگر سلولی است با 6 تخت و 6 چهارپایه و 3 هم سلولی که دربند کشیده شدنشان هریک داستانی است.«اورس» که کلامی سخن نمی‌گوید و مشغول کارهای روزمره خود و نجوای موسیقی است، «ژپتو» خلافکاری که درپایان به یک آرتیست تبدیل می‌شود و «روبر» استاد بازیگری که اهداف بزرگی در سردارد.
پیش ازآمدن روبر(اکبرزنجانپور)؛ ژپتو(محسن بهرامی)و اورس(هوشنگ قوانلو)منتظرمیهمانی هستند که نمی‌دانند جرم او چیست؟ قاتل، جنایکار، معتاد، تجاوزگرو...
«روبر» 18 سال حبس دارد و مدت زمان زیادی میهمان این سلول است و اززندگی خود با هم سلولی‌اش می‌گوید که یک بازیگر است و براین باور بوده که «بازیگران هیچ چیز نیستند و تنها خمیر بازی‌اند؛ عروسک خیمه شب بازی. این وسط نویسنده‌ها همه کاره هستند. بدون نویسنده اصلاً بازیگر وجود ندارد. بدون نویسنده داستان و دیالوگی نخواهد بود و شاید هیچ چیز نباشد. بدون نویسنده بازیگرباید برود گوشه‌ای بنشیند و منتظر بماند تا شاید یکی پیدا شود وچیزی برایش بنویسد. یک بازیگرتنها، مثل یک آدم مرده است و برای پرکردن تنهایی‌اش دست به هرکاری می‌زند. آنقدر به این ور و آن ور زنگ می‌زند تا آخرسر، یک نفر زنگ بزند و بگوید برای شرکت کردن در گردهمایی بازیگران ناشناس آخرهفته به شهرستان برود. یک بازیگر بد‌شانس بهتراست اصلاً به‌دنیا نیاید. او یک سیاهی لشکر است.»
موضوع این نمایشنامه شاید بیان دغدغه بازیگران بسیاری باشد و در طول زندگی هنری خود این دیالوگ را بارها و بارها با خود تکرار کرده و در خود شکسته‌اند، اما دم نزدند تا بلکه آرزوهایشان کشته نشود و روی صحنه باشند. اما گاهی آنهایی که یک سروگردن بالاتر بودند، نگذاشتند دیده شوند.
زنجانپور(روبر) این افسوس را این‌گونه بیان می‌کند: «بازیگران محبوب در پرده سینما را  قد بلند و خوشگل می‌بینید اما وقتی درزندگی واقعی با آنها برخورد کنید، اتفاقاً کوتوله هستند. آنها برای خوشگل شدن هرکاری می‌کنند وهمه‌اش چاخان است اصلاً سینما چاخان است. سینما یعنی من هر کاری می‌کنم تا تو خیال کنی واقعی است اما دروغ محض است. سینماگران مانند اختلاس‌گران، کلاه مردم را برمی دارند.اما من روی حافظه بدن کارمی کردم. من هنرپیشه تئاتر بودم.»

بودن یا نبودن مسأله این است!
این صحبت‌ها، ژپتو را به بازیگرشدن ترغیب می‌کند. ژپتویی که هیچ استعدادی ندارد و از روبر می‌خواهد بازیگری را به اوآموزش دهد.«از من یک بازیگر بساز. همه بچگیم عاشق سینما بودم. از بروسلی تا تونی مانتانا همه نقش‌ها را بازی کرده‌ام.»
 روبر(زنجانپور) از ژپتو(محسن بهرامی) می‌خواهد به‌جای تماشای برنامه‌های بی‌ارزش تلویزیون، بخشی از مونولوگ نمایشنامه هملت اثرویلیام شکسپیررا از بر کند و در قامت همان شاهزاده به اجرا بگذارد وژپتو سرانجام پس از آزمون و خطاهای بسیار، موفق می‌شود و مورد تشویق روبر قرار می‌گیرد...
«هملت » نمایشنامه‌ای تاریخی است که ویلیام شکسپیرآن را در قرن شانزدهم میلادی براساس موقعیت‌های اجتماعی خود نگاشته و از این نگاه برداشت‌های متفاوتی براساس مقتضیات زمانی، می‌توان داشت. دربخشی از نمایشنامه «اکتینگ» روبر(زنجانپور) این مونولوگ زیبا و ماندگار «هملت» را زمزمه می‌کند: «بودن یا نبودن؟ مسأله این است! آیا شریف‌تر آنست که ضربات و لطمات روزگار نامساعد را متحمل شویم و یا آنکه سلاح نبرد به دست گرفته با انبوه مشکلات بجنگیم تا آن نا گواری‌ها را از میان برداریم؟ مردن... خفتن... همین وبس؟» و این جملات آغازی در به پایان رساندن زندگی روبراست.
«روبر» جرمش به قتل رساندن یک تهیه کننده تلویزیون است. فردی که آرزوهای او را کشت.آرزوهای برباد رفته آقای بازیگر.او از ژپتو می‌خواهد هدفش را ادامه بدهد.

و پایان نمایش 
 نیمه‌های شب است و هم سلولی هایش به خواب عمیقی فرو رفته‌اند.
روبر خود را در قامت بازیگری تصور می‌کند که به سالن نمایش آمده و از در مخصوص هنرمندان نظاره‌گر تماشاگران است: «در یک چشم بهم زدن خود را به در اتاقم می‌رسانم. می‌روم روی صحنه و از پشت پرده به صدای تماشاگرها گوش می‌کنم که وارد می شوند و با یک همهمه خفیف جای خود را پیدا می‌کنند... ساعت اجرا رسیده و باید خود را کم کم آماده کنم. شانه‌هایم را رها می‌کنم. چشمانم را فشار می‌دهم و درجا راه می‌روم و دور خود می‌چرخم و به آسمان نگاه می‌کنم. من عشق و ترس را می‌شناسم. ترس از من بالا می‌آید. هراسی دارم.دلم می‌خواهد پا به فرار بگذارم و با پدرم به ماهیگیری بروم. پدری که هیچ گاه من را باور نکرد. باید از این مرحله عبور کنم.من آماده دوست داشتن و مردن هستم» ودرآخر روبر به زندگی خود پایان می‌دهد و در رویاهای آخرش، خود را روی صحنه می‌بیند که او را تشویق می‌کنند. به گفته خودش «این صدای کف زدن‌ها از دل تاریکی اوج می‌گیرد.»

 

بــــرش

 بهمن فرمان آرا، نوید محمدزاده، الیکا عبدالرزاقی، سعیدچنگیزیان، نصرالله رادش، صدرالدین زاهد، حبیب رضایی، پروازهمای، جمشیدگرگین، علی اوجی، الهام پاوه‌نژاد، فرزادحسنی، محمود دولت آبادی، نادره رضایی، افشین هاشمی، رضا بابک، مهران مدیری، میکائیل شهرستانی، اتابک نادری و پارسا پیروز فر از جمله هنرمندانی بودند که به تماشای نمایش «اکتینگ‌»، آخرین اثر اکبر زنجانپور نشستند.

 

بــــرش

هزار نکته باریک‌تر ز موی

استاد اکبر زنجانپوردرگپ وگفتی کوتاه با «ایران» پیام این نمایشنامه را به درک و دریافت و حس زیبا یی شناسی مخاطب واگذار می‌کند و براین باور است آنچه در پس ذهن آدم‌ها باقی می‌ماند، به او زیبایی می‌بخشد.بطور مثال یک نفر می‌تواند 10 کتاب بخواند اما از آن تعداد کتاب، تنها یک جمله زیبا قابل درک و دریافت باشد.
 درهنر آنچه را نمی‌توان صد درصد بیان کرد نباید گفت. مانند ارتباط انسان با انسان! چه کسی می‌داند چه چیز درست یا غلط است؟ درواقع زیبایی انسان در این است که حامل یک رمز و رازی برای آینده باشد. من براین نظرم هر بازیگر برای خود یک رمز و رازی دارد اما خود،آگاه به آن نیست و در درونیات و تجربیات بازیگر نهفته است و به همین سبب یک بازیگر از بازیگر دیگر متفاوت می‌شود، چرا که با دو ذهنیت متفاوت هستند. بنابراین مخاطب باید خود به این رمز و راز پی ببرد. یک اثر هنری در مقابل مخاطب هنری است که مدام با یکدیگر در ارتباطند.
این استاد پیشکسوت درباره انتخاب این نمایشنامه و دغدغه امروز هنرمندان بیان می‌دارد: «این نمایشنامه می‌تواند دغدغه فردی نباشد، چرا که امروزه بسیاری به کار تئاتر مشغولند اما دغدغه آنها خود تئاتر نیست.درواقع هزار نکته باریک‌تر زموی اینجاست.
قرار نیست با اجرای این نمایش پاسخی دریافت شود. موضوعی روی صحنه آمده و می‌تواند پاسخی هم نداشته باشد و تنها یک درد دل است.البته درد دل کردن، خود یک دنیا حرف و سخن در بیان کلماتی است که می‌تواند دغدغه ذهنی مخاطب باشد.»

 

ندا سیجانی
روزنامه‌نگار


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار فرهنگ