همه آستین ها را بالا زده اند برای تجدید نظر در ماده ۱۶
حضور شبانه آقای معاون در «سرای نور»
جامعه
86588
معتاد متجاهر؛ بیماری است که هنوز طبیب حاذقی در مسیرش قرار نگرفته تا بیماریاش را علاج کند و سالهاست هر مسئول و نهادی از ظن خود برای او نسخهای پیچیده، اما تا امروز هیچکدام دوای قطعی دردش نبوده است. چند وقتی است در مجلس شورای اسلامی زمزمههای افزایش مدت زمان اعمال ماده ۱۶ قانون مبارزه با مواد مخدر در مراکز بازپروری معتادان متجاهر به میان آمده و نهم بهمنماه ۱۴۰۳ تعدادی از زنان، مردان و حتی نوجوانان و کودکانی که روزگاری جامعه آنها را معتاد متجاهر میخواند، روبهروی معاون رئیسجمهوری در امور توسعه روستایی و مناطق محروم کشور ایستادهاند و تجربههای تلخشان را با جزئیات تعریف کردند تا به کمک او نسبت به نحوه اعمال این ماده قانونی در کمپهای ترک اعتیاد تجدیدنظر شود.
به گزارش گروه اجتماعی ایران آنلاین، میگویند جماعت آسیبدیدهای که زخم مواد مخدر بر عمق جان آنها نشسته، حاضرند بمیرند اما در کمپهای ترک اعتیاد مشمول ماده 16 نشوند. این افراد که اعتیاد ظاهر آنها را تغییر داده، اما بر قلبشان اثری عجیب گذاشته و قدر مهربانی و عافیت را به طرز غریبی میدانند، در «سرای نور» که مرکز اقامت و درمان پسران کودک و نوجوان آسیبدیده اجتماعی است دور هم جمع شدهاند و از «عبدالکریم حسینزاده» میخواهند برای کسانی که به دام اعتیاد افتادهاند چارهای بیندیشد تا در سایه احترام و محبت از اعتیاد پاک شوند و به زندگی بازگردند نه اینکه به واسطه رفتارهای خشنی که در مراکز بازپروری ماده 16 به کار گرفته میشود، دست به هرکاری بزنند تا از آنجا فرار کنند و هیچ وقت طعم شیرین پاکی از اعتیاد را نچشند.
ماده 16 قانون مبارزه با مواد مخدر
این زنان و مردان، روزهای طولانی به واسطه خانواده و جامعه با افیون دست و پنجه نرم کرده و در برزخ ناامیدی دستوپا زدهاند، اما آنجا که انتظار نداشتند کسی دستشان را بگیرد، سر از خانههای پرمهر و احترام «جمعیت طلوع بینشانها» درآوردند و با رعایت آداب این سرا، حالا جزو کسانی هستند که به آغوش جامعه بازگشتهاند و قدر زندگی پاک را بیشتر از هر کسی میدانند. از دام اعتیاد خلاص، اما معتاد «طلوع» شدهاند. هر سهشنبهشب دور هم جمع میشوند، آیین مهرورزی به جا میآورند و از تعداد روزهای پاکیشان، از رنجها و از آرزوهایشان میگویند و در دعای دستهجمعی از خداوند میخواهند به آنها توانایی دهد تا بپذیرند آنچه را که نمیتوانند تغییر دهند. در پایان شب هم بیش از 3 هزار ظرف غذایی را که توسط تعدادی از بهبودیافتگان طبخ شده، در پارکها و خیابانهایی که محل زندگی افراد کارتنخواب است توزیع میکنند.
سارا، سمانه، جیران، فاطمه، علی، محمد، ایمان، عمو داور، عمو اکبر و کسانی که در این دورهمی حضور دارند دیگر معتاد متجاهر نیستند، اما امشب به «سرای نور» آمدهاند تا هم از معاون رئیسجمهور که به بازدید این خانه آمده بخواهند برای بهبود وضعیت همدردانشان قدمی بردارد و هم به کودکان و نوجوانان ساکن این خانه یادآور شوند قدر آسایش را بدانند و برای داشتن یک آینده سپید بجنگند.
خانهای پر از نور و مهربانی
اینجا «سرای نور» است؛ خانهای سرشار از مهربانی که پناه پسران ۷ تا ۱۸ ساله کشور شده تا رنج اعتیاد و کارتنخوابی را فراموش کنند. اینجا مرکزی برای اقامت و درمان آنهاست. تعدادی از پسران این خانه زمانی اعتیاد داشتهاند، تعدادی هم تجربه کارتنخوابی و دمخور شدن با مواد مخدر و افراد دارای اعتیاد را از سر گذراندهاند، حالا اما در این خانه نهتنها پاک شدهاند که از انواع حمایتهای درمانی و آموزشی مثل دورههای خودمراقبتی، مشاوره، گروهدرمانی، روانشناسی و آموزشهای تحصیلی و تخصصی بهره میبرند تا پس از درمان و استعدادیابی، برای آینده توانمند و وارد بازار کار شوند. ضمن اینکه پس از بهبودی کامل و ترخیص هم، حمایتهای رفاهی، تفریحی، معیشتی و مشاورهای دریافت خواهند کرد. پسرهای این خانه در عین اینکه رنج دیدهاند، مصمم و قوی آسیبها را کنار زده و برای اهداف کوچک و بزرگی که در سر دارند تلاش میکنند.
راهکار رسمی برای جامعه زخمی
اگر با چشمهای خودم نمیدیدم و این گزارش را از کم و کیف حضور یک مسئول دولتی در بستری آسیبدیده میخواندم، من هم مثل بسیاری از منتقدان میگفتم لابد شبیه بقیه مسئولان که با لباسهای رسمی در میانه گلولای عکسهای یادگاری گرفتند و برای مردمی نشان دادن خود، دست به رفتارهای پوپولیستی زدند، او هم رویکردی ریاکارانه دارد و آمده تا نمایش دغدغهمندی به راه بیندازد، اما واقعیت این است که این چهره متأثر و چشمانِتر شده از اشک ساختگی نیست. اینکه معاون رئیسجمهوری کنار کودکانی بنشیند که از مهر خانواده محرومند و تجربه کارتنخوابی و اعتیاد داشتهاند و با آنها لوبیاپلو بخورد هم یک تصویر تکراری نیست، اما ای کاش این تصاویر واقعی آنقدر تکرار شود تا بالاخره سایه فقر و اعتیاد از سر بیمارانی که در چنگال آن اسیرند پاک شود.
«عبدالکریم حسینزاده» در «سرای نور» دست در دست کسانی که یک روز جامعه آنها را معتاد متجاهر میخواند، به رسم همین زنان و مردان آیین مهرورزی به جا میآورد و به کوتاه شدن سایه محرومیت از سر ایران امیدوار است. چنین روحیهای و این میزان همراهی با مردم آن هم آسیبدیدهترین قشر جامعه، پشت میزهای مدیریت به دست نیامده است، ریشه این رفتار را از او پرسیدم و پاسخ میدهد: «من یک خانواده جمعوجور و دلخوش دارم که به هم بسیار عشق میورزیم، برای همین وجود یک خانواده سالم را بسیار با اهمیت میدانم با این احوال آنچه برای من اهمیت دارد «ایران» است. این نه شعار که باور من است؛ وطنم و ملتم را دوست دارم و میخواهم کنارشان باشم؛ در مجلس یازدهم که رد صلاحیت شدم به من پیشنهاد مدیرعاملی هلدینگ خلیجفارس داده شد، اما من دغدغه ایران را دارم و این معاونت که مسئولیت آن به من سپرده شده، به نوعی ادامه دغدغههای من است.
امشب با این اعتقاد که بالغ بر 50 تا 60 درصد راهکارها در دل جامعه و میان مردم وجود دارد نه در مواد و قوانین تدوین شده، به این سرا آمدهام تا از نزدیک دردها را ببینم و بتوانم برای آنها نسخه بپیچم. به خواست خودم اینجا هستم تا راهکارهایی را که این جمعیت مردم نهاد دنبال میکند و حس و حال نوجوانانی را که در این خانه زندگی میکنند ببینم و از درون مشکلات، دنبال راهحلها بروم.»
بسیاری معتقدند، معاونت توسعه روستایی و مناطق محروم نهادی نیست که با فقر فردی در ارتباط باشد درحالی که به اعتقاد «عبدالکریم حسینزاده» فقر فردی و کمبرخورداری منطقهای به قدری در هم تنیده است که نمیتوان آنها را از هم جدا کرد و چه بسا باید آنقدر با هم ادغام شوند تا راهکارهای متعددی پیدا و دردهایی که تن ایران را رنجور کرده همزمان با هم علاج شود. معاون رئیسجمهوری در امور توسعه روستایی و مناطق محروم کشور در مورد اظهارنظر بهبودیافتگان اعتیاد نسبت به ماده 16 قانون مبارزه با مواد مخدر اضافه میکند: «فکر میکنم گلایههای بحقی دارند و امثال من باید شنوا باشیم تا بتوانیم راهکار پیدا کنیم. خیلی از این افراد تا مسئولی را میببینند با خودشان فکر میکنند آمده تا با آنها شام بخورد و عکسی بگیرد و برود، ولی صادقانه میگویم که من دنبال نمایش نیستم بلکه آمدم تا در این بستر راهکار پیدا کنم. اولین مرتبه که پدیده کارتنخوابی ذهنم را درگیر کرد به صبحهایی برمیگردد که برای رفتن به مجلس از بزرگراه چمران میگذشتم؛ هر روز چند نفر را میدیدم که دالانها و کانالهای فاضلاب کنار بزرگراه را طی میکنند و به بستر خیابان میآیند و برای من سؤال بود که آنجا چه میکردند. امشب پاسخ تمام سؤالات آن روزهایم را گرفتم؛ هر کدامشان گوشهای را پیدا کرده بودند تا شب را به صبح برسانند.
مسلم است در این خانه با دیدن بچههایی که تا چند وقت پیش با پدر و مادر معتاد یا در خیابان زندگی میکردند و مقایسه آنها با بچههایی که اگر غذا باب میلشان نباشد ساعتها قهر میکنند عذاب میکشم و گوشهای از قلبم برایشان به درد آمده، اما گوشه دیگر قلبم از شادی به تپش افتاده است؛ هر چند مرور رنجهایی که این کودکان معصوم کشیدهاند دردآور است، اما در مقابل وقتی فکر میکنم آنها به واسطه سابقه خانوادگیشان ممکن بود همین امشب زیر سقف دوداندود آسمان تهران و در سرمای گزنده این شبها، بیپناه باشند، ولی حالا در این خانه غذایشان را خوردهاند، بازیشان را کردهاند و تا ساعاتی دیگر به خواب راحت میروند، حس خوبی پیدا میکنم. علاوه بر این وقتی دیدم وارد یک زندگی جدید شدهاند و قرار است افراد مفیدی برای جامعه شوند حسابی لذت بردم.»
بــــرش
به قول خودش امشب با این پسرها حسابی رفیق شده است. این صمیمیت از آنجا شروع شد که در آغاز بازدید رستم و کیارش از او خواستند کنارشان بنشیند و ببیند چقدر حرفهای با پلیاستیشن فوتبال بازی میکنند، طوری که نیمار و مسی هم نمیتوانند از این شوتهای کاتدار روی زمین چمن واقعی بزنند. رستم، کیارش و باقی بچهها که دورشان را گرفتهاند و تشویق میکنند، نمیدانند این مرد معاون رئیسجمهوری است، اما همین که شنیدهاند میتواند برای کسانی که زهر اعتیاد و بیپناهی را چشیدهاند، کاری کند دلخوش شدهاند و با چشمهایشان از او میخواهند دست این قشر آسیبدیده را بگیرد و نگذارد اعتیاد آینده کودکان بیشتری را ببلعد.
سهیلا نوری
روزنامه نگار
انتهای پیام/