ابوالحسن داوودی در گفت‌وگو با ایران:

برخی شرایطی ایجاد کردند که سینما از دسترس عموم خارج شود

هنر

87815
string(796) "[{"name":"a","aspect":"16:9","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"418.50000000000006","_w":"744","_y":"20.24999999999997","_x":"0","source":"\/news\/photo\/1403\/11\/28\/e151fa49084683a13b8b8951f98b78d9.jpg","_pr_css":"display: block; width: 160px; height: 98.7097px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: translateY(-4.35484px);"},{"name":"b","aspect":"1:1","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""},{"name":"c","aspect":"16:6","width_small":"720","width_medium":"960","width_large":"1250","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""}]" برخی شرایطی ایجاد کردند که سینما از دسترس عموم خارج شود

ابوالحسن داوودی گفت: در مقاطعی کسانی شرایطی را ایجاد کردند که سینما از دسترس عموم خارج شود. گام اول برای این منظور، گران کردن سینما بود.

گروه هنر ایران آنلاین: روزنامه ایران میزگردی حول محور فیلم‌های توقیف شده منتشر کرد و در این زمینه با منوچهر محمدی، تهیه کننده- ابوالحسن داوودی، کارگردان و همچنین کمال تبریزی دیگر کارگردان کشورمان گفت‌وگویی انجام شد در ادامه نکاتی از صحبت‌های ابوالحسن داوودی را می‌خوانیم:

در چهار دهه‌ای که پشت سر گذاشتیم، فرصت زیادی بود برای اینکه دکترین قاعده‎مند و روشنی درباره میزان و نسبت رفتار حاکمیت با اهل هنر و جریان فرهنگ و هنر تبیین شود و بر اساس آن آیین‌نامه‌هایی برای تمام زیرمجموعه‌های فرهنگی و هنری شکل بگیرد تا به صورت روشن بیان کند که اساساً رابطه حاکمیت با فرهنگ و هنر و پس از آن مسئولیت دولت‌ها با فرهنگ و هنر چیست.

اگر قرار باشد حاکمیت اصولی را مرجع قرار دهد اولین و مهم‌ترین‌اش قانون اساسی است. در قانون اساسی درباره اینکه حاکمیت نسبت به هنر تا چه اندازه حق دارد که دخالت کند و نقطه نظرات خود را به عنوان یک صلاحدید مطرح کند، به اندازه کافی تعریف شده است.

در این ۴۵ سال مشکل اصلی ما در موضوع مورد بحث پیش از حاکمیت، با تغییرات رویکرد دولت‌ها بوده است.

در نبود دکترین روشن و قابل قبول برای هر دو طرف حاکمیت و جامعه فرهنگی، طبعاً این وظیفه بر دوش دولت ها نهاده شد و در نتیجه با تغییر هر دولت اهالی فرهنگ انگار باید دوباره و از نو چرخ را اختراع کنند، چون با جابه‌جایی مدیران شکل رفتار جدیدی شکل می‌گیرد و از آنجا که نوع برخوردها بر مبنای اصول مورد توافق طرفین نیست، برداشت شخصی و اعتقادی آن دولت اصل می‌شود و به تعبیری در نبود آن دکترین فرهنگی جامع و همه‌نگر، عمل می‌شود.

و این گونه است که در هر دوره با جریانی مواجهیم که صد درصد تصمیمات و رابطه رفتاری دولت گذشته و یا بخش عمده‌ای از آن را به کلی نفی می‌کند و جامعه هنری مجبور می‌شود با سیستم فکری جدید، شرایط رفتار تعاملی تازه‌ای را برقرار کند که این تعامل در جاهایی تبدیل به تقابل می‌شود.

به هر حال شاخک‌ هنرمند نسبت به آنچه در سطح عام جامعه می‌گذرد حساس‌تر است و ممکن است زودتر برخی مسائل را ببیند و حس کند و این حس در جاهایی می‌تواند مغایر با خواسته و غایت دولت‌ها باشد.

سؤال اصلی اینجاست که این حساسیت‌ها چگونه باید از سوی حاکمیت کنترل شود؟ اصولی که همچنان که گفته شد مبنای اولیه آن اگرچه در قانون اساسی وجود دارد اما به شکل تخصصی شکل نگرفته است.

بیشترین انرژی اهل هنر و هنرمند صرف این می‌شود که بگردیم، ببینیم یا حدس بزنیم که در طول مثلاً دو سه سال آینده که یک محصول سینمایی به نتیجه رسیده و اکران می‌شود با چه شرایطی مواجه خواهیم شد. عملاً یک نوع شعبده‌بازی است؛ اینکه شما کاری انجام دهید که هم از نظر خودتان و هم از نظر جامعه  نگاه درست و اصولی داشته باشد، اصولاً بزرگ‌ترین شعبده است که شغل ما را از کارگران معادن زغال‌سنگ هم سخت‌تر کرده است! و البته حاصلش شکل گرفتن نوعی نگاه است که تنها راه باقی مانده را سانسور و حذف می‌داند؛ یعنی این دستورالعمل که هر آن چیزی که ذره‌ای ممکن است شائبه‌برانگیز باشد، بهتر است حذفش کنیم تا اینکه بخواهیم با چشم باز و سعه صدر ببینیمش و مبانی مورد اشکال آن را تعریف کنیم.

برای نمونه به فیلم خودم «زادبوم» اشاره می‌کنم که با وجود دریافت چندین سیمرغ از جمله سیمرغ نگاه ملی؛ چندین سال توقیف می‌شود. تناقض عجیب در این است که ظاهراً امتیاز برنده این سیمرغ به این است که این همان فیلمی است که حاکمیت قبول دارد یا به تعبیری مبتنی بر همان تز و دکترینی است که از نظر حاکمیت قابل قبول است. این فیلم اما با فاصله چهار الی پنج ماه بعد توقیف می‌شود و بعد از هشت سال مجوز نمایش می‌گیرد و البته مثل نمایش بقیه موارد توقیفی هم، هیچ  اتفاق عجیبی رخ نمی‌دهد و هیچ برگی هم از درخت نمی‌افتد! این جنس نگاه را چطور می‌شود تعریف کرد؟ دیگر صرفاً محدود نمی‌شود به اینکه بگوییم اشکال یا اشتباه مدیریت فرهنگی است بلکه این مشکل برآمده از همان نبود یا تبیین نشدن دکترین کلی جامع و مورد قبول اکثریت جامعه است.

معتقدم نزدیک به دو دهه است که جریان سازمان یافته‌تری برای سانسور و ممیزی شکل گرفته تا از مبنا جلوی کار برخی فیلمسازان گرفته شود.

در دوره‌ای با توجه به ارتباط با بدنه دولت و حاکمیت، کار در سینما شرایط سهل‌تری داشت و می‌شد با امکانات محدودتری هم به نتیجه رسید. این بدان معنا نبود که ناظری وجود نداشته باشد، نه! هم ممیز داشتیم و هم سانسورچی؛ اما شرایط به گونه‌ای بود که من فیلمساز به اندازه پولی که در جیبم داشتم می‌توانستم با شراکت یکی از همین دوستان بالاخره فیلم‌ام را بسازم.

با وجود تمام مشکلات دهه شصت و در همان محدوده زمانی، دورانی شکل گرفت که سینمای ایران نه تنها ارزش و اعتبار پیدا کرد بلکه به نوعی به سفیر فرهنگی جمهوری اسلامی تبدیل شد و چنانچه کسی در دیگر نقاط دنیا قصد داشت دید واقعی به ایران داشته باشد، سینمای ایران را می‌دید.

در مقاطعی کسانی شرایطی را ایجاد کردند که سینما از دسترس عموم خارج شود. گام اول برای این منظور، گران کردن سینما بود. فراتر از شرایط اقتصادی زمان خود، تورم و تمام آن شرایط اقتصادی که در جامعه جاری بوده و هست، گران شدن سینما حاصل قدرت گرفتن نهادهایی بود که با یک اراده سیاسی، شرایطی را فراهم کردند که هزینه فیلمسازی نسبت به سال‌های قبل چندین برابر شود. این اتفاق تعداد زیادی از آدم‌ها و جریانات مستقل را از سینما حذف کرد.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار هنر