تاریخ خاورمیانه مدرن ۳۱؛

احیای مرکز قدرت: مصرِ محمدعلی، ۱۸۴۸-۱۸۰۵

جهان

134848
احیای مرکز قدرت: مصرِ محمدعلی، ۱۸۴۸-۱۸۰۵

ویلیام کلیولند در کتاب خود می‌نویسد: با برآمدن انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹، قاره اروپا به صحنه سلسله‌ای از جنگ‌های سهمگین میان فرانسه انقلابی و سپس امپراطوری ناپلئون از یک سو و بریتانیا و متحدان اروپایی آن از سوی دیگر بدل شد؛ جنگ‌هایی که تا شکست ناپلئون بناپارت در واترلو در سال ۱۸۱۵ تداوم یافت.

گروه جهان: نگارنده کتاب تاریخ خاورمیانه مدرن در خصوص  لشگرکشی ناپلئون به مصر می‌نویسد: هرچند در نگاه سطحی مصرِ اواخر قرن هجدهم سرزمینی منزوی جلوه می‌کرد، در حقیقت، جنگ‌های درونی ممالیک و سیاست‌های مالیاتی سنگین آنان، بنیان نظم و امنیت را در روستاها و شهرها فرو می‌ریخت. افزون بر این، تمایل ذاتی نظام مملوکی به پراکندگی و تفرقه، سدّی بزرگ در برابر برپایی حکومتی مرکزی و سامان‌یافته بود که توان سازماندهی منابع و ایجاد دستگاهی اداری منظم را داشته باشد. این وضع، اما، با برآمدن محمدعلی و استقرار دولت نیرومند وی دگرگون شد.

با برآمدن انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹، قاره اروپا به صحنه سلسله‌ای از جنگ‌های سهمگین میان فرانسه انقلابی و سپس امپراطوری ناپلئون از یک سو و بریتانیا و متحدان اروپایی آن از سوی دیگر بدل شد؛ جنگ‌هایی که تا شکست ناپلئون بناپارت در واترلو در سال ۱۸۱۵ تداوم یافت. هرچند کانون اصلی این منازعات در اروپا قرار داشت، اما دامنه رقابت از مرزهای قاره فراتر رفت و به عرصه‌ای جهانی کشیده شد؛ جایی که دسترسی به بازارهای دوردست و پایگاه‌های راهبردی در مستعمرات، اهمیتی کمتر از پیروزی‌های میدانی در اروپا نداشت.

در این میان، مصر به یکی از صحنه‌های حساس این کشاکش قدرت بدل شد. در سال ۱۷۹۸، ناپلئون بناپارت با سودای بلندپروازانه به این سرزمین لشکر کشید و سپاهیان مملوک را در نبرد نامدار اهرام به‌طور قاطع درهم شکست. هدف فوری او از این یورش، قطع شریان حیاتی ارتباطی بریتانیا با هند بود؛ با این همه، این تنها انگیزه او نبود. ناپلئون می‌کوشید مصر را به مستعمره‌ای تحت سیطره فرانسه بدل کند و آن را به خزانه‌ای مطمئن برای تأمین غله و دیگر نیازهای سرزمین اصلی خود تبدیل کند.

اما آمال استعماری فرانسه دیری نپایید. در همان سال، نیروی دریایی بریتانیا به فرماندهی نلسون در نبرد خلیج ابوقیر، ناوگان فرانسه را در نزدیکی اسکندریه به تمامی نابود ساخت و بدین‌سان شالوده برنامه‌های ناپلئون را فرو ریخت. شکست در دریا چنان سهمگین بود که ناپلئون، ناامید از استمرار طرح‌هایش در مشرق‌زمین، مصر را ترک گفت و به فرانسه بازگشت. از این رهگذر، مصر نه تنها به آوردگاه برخورد نظامی دو قدرت بزرگ اروپایی بدل شد، بلکه به صحنه‌ای نمایان از رقابت‌های استعماری عصر جدید مبدل گشت؛ رقابتی که سرنوشت خاورمیانه مدرن را به‌طرزی ژرف دگرگون ساخت.

سپاهیان باقی‌مانده فرانسه که در پی محاصره دریایی بریتانیا از جهان خارج گسسته شده بودند، نزدیک به سه سال در فضایی پرتنش در مصر دوام آوردند. ناپلئون در آغاز این لشکرکشی، گروهی از مهندسان و دانشمندان را نیز با خود آورده بود؛ ایشان طرح‌هایی برای حفر کانال‌های تازه، توسعه راه‌های ارتباطی و اصلاح ساختارهای عمرانی ارائه کردند. در کنار این، دستگاه اداری نوپای فرانسوی کوشید نظام مالکیت اراضی و شیوه مالیات‌ستانی را بازآرایی کند. با این همه، اشغالگری فرانسه نزد مصریان سخت منفور بود و جز اندکی از طرح‌ها، بیشتر ابتکارات بی‌ثمر ماند.

این فصل از تاریخ، سرانجام با ورود نیروی مشترک بریتانیا و عثمانی در سال ۱۸۰۱ پایان یافت؛ نیرویی که راه را بر خروج سپاهیان فرانسه هموار ساخت. اما میراث این واقعه تنها به پایان حضور فرانسویان محدود نمی‌شد؛ چراکه حاکمان خاورمیانه با چشم خویش دیدند که یک قدرت اروپایی توانسته است عملیات پیچیده آبی- ‌خاکی را از مدیترانه سامان دهد و به قلب سرزمین‌های عثمانی نفوذ کند. این نمایش آشکار از برتری فناورانه و سازمانی، ذهنیت بسیاری از سیاستمداران و فرمانروایان مشرق‌زمین را دگرگون ساخت و آنان را بیش از پیش با واقعیت توان و تهدید قدرت‌های اروپایی روبه‌رو کرد.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار جهان