گفتوگو با میرعلیرضا میرعلی نقی به بهانه انتشار دفتر شعر استاد عبدالوهاب شهیدی
دستمایه ای غنی و پرمایه برای آهنگسازان با ذوق
فرهنگ
66162
دیوان اشعار زندهیاد استاد عبدالوهاب شهیدی خواننده و نوازنده پیشکسوت موسیقی ایران منتشر شد. دفتر شعری برگرفته از ساعات و لحظات دوری و تنهایی و سرگشتگی این استاد بزرگ موسیقی از وطن با عنوان «کلیه اشعار به زبان حال خودم».
به گزارش گروه فرهنگی ایران آنلاین، دیوان اشعار زندهیاد استاد عبدالوهاب شهیدی خواننده و نوازنده پیشکسوت موسیقی ایران منتشر شد. دفتر شعری برگرفته از ساعات و لحظات دوری و تنهایی و سرگشتگی این استاد بزرگ موسیقی از وطن با عنوان «کلیه اشعار به زبان حال خودم». این کتاب با تعدادی بسیار محدود به همت ناهید جباری و شاهرخ شهیدی (فرزند ارشد استاد)، گردآوری و منتشر شده است. پیشگفتار این اثر ماندگار و ارزنده، به قلم میرعلیرضا میرعلی نقی، مورخ و پژوهشگر تاریخ موسیقی ایران بوده که جملاتی در باب این اثر و شخصیت هنری استاد شهیدی نوشته است. آیین رونمایی این اثر نفیس یکشنبه ۳۰ اردیبهشتماه در فرهنگسرای ارسباران برگزار میشود.
انتشار یک دفترچه شعر با عاشقانههای استاد
میرعلیرضا میرعلی نقی درگفتوگو با «ایران» درباره این کتاب شعرگفت: «تا آنجا که مطلع هستم طی این صد سال اخیر تاریخ موسیقی معاصر ایران، خوانندهای نداشتهایم که بهصورت مستقل شعر بسراید و بسیار حرفهای ساز بنوازد و در کنار آن از خطی زیبا هم برخوردار باشد. اما همه این هنرها و خصایل در وجود استاد عبدالوهاب شهیدی یکجا جمع است.»
به گفته او: «استاد شهیدی به بسیاری هنرها آراسته بود، ولی نکته قابل توجه این است که تا به امروز کمتر کسی میدانست استاد شهیدی برای دل خود شعرهم میسرود و شهیدی شاعر را کسی نمیشناخت. این اتفاق درجریان مستند «شهیدی، عود، آواز»، کار مشترک آقای هومن ظریف و خانم ناهید جباری در زمان حیات استاد شکل گرفت. در پایان فیلم آشکار شد استاد شهیدی دفتر شعری هم دارد و در زمان حیاتشان، خانم جباری اصرار بسیار داشت این دفتر شعر از صندوق خانه استاد بیرون بیاید و منتشر شود، اما استاد شهیدی مخالفت کرده بودند. به سبب اینکه شعر را بهخوبی میشناختند و میدانستند مقام شاعران بزرگ چیست. نکته دیگراینکه استاد شهیدی هنرمندی بسیار متواضع بودند و تمایلی نداشتند به عنوان شاعر معرفی شوند. حتی مدعی بودند آنچه در این دفترچه آمده است شعر نیست. در حالی که مصاریع و ابیات بسیار جذاب و لطیفی در آن سروده شده بود. مهمتر اینکه این سرودهها از اصول پایهای و اساسی عروض و صنایع ادبی فارسی عدول نکرده بودند و حتی بیتی مخالف هنجارهای کلاسیک شعر فارسی در آنها دیده نمیشود.»
با این اوصاف ایشان نسبت به چاپ آن مخالفت داشتند و گویا به خانم ناهید جباری سفارش کرده بودند، «اگر تصمیم به انتشار این اشعار دارند بعد از فوتشان باشد.» میرعلیرضا میرعلی نقی در ادامه افزود: «استاد عبدالوهاب شهیدی سال 1399 رحلت کردند و این دفتر شعر دستبهدست چرخید تا اینکه به همت خانم جباری آماده شد و در ادامه طبق سفارش برخی از صاحبنظران و حمایت این بانو و مهمتر از همه موافقت خانواده استاد شهیدی، افتخار نوشتن مقدمه این کتاب شعر ارزشمند به من سپرده شد. البته لازم است بگویم حدود 8 سال قبل ازاین اتفاق، به دستور دوست بزرگوارم آقای علی میرزایی سردبیر مجله نگاه نو، مطلب بسیار مفصلی درباره استاد عبدالوهاب شهیدی نوشته بودم. اگراشتباه نکنم نخستین مقاله مفصل و مستقلی بود که درباره ایشان نوشته میشد. جالب اینکه تا آن زمان سعادت دیدار نزدیک با استاد شهیدی را نداشتم و اغلب ایشان را در محافل و مجالس ملاقات کرده بودم. زمانی که این مقاله به چاپ رسید، یک بعدازظهر، تلفن همراهم زنگ خورد و صدای سالخورده گرمی از آن سوی خط به گوش رسید و خود را معرفی کرد و گفت شهیدی هستم. باورم نمیشد که استاد پشت خط تلفن باشند. ایشان فرمودند، تلفن شما را از دفتر مجله گرفتهام و از خواندن این مقاله بسیار لذت بردم. با آنکه هرگز اهل خودنمایی و خودستایی و این صحبتها نیستم و اغلب دوستان و نزدیکان با این اخلاق من آشنا هستند، اما نوشته گرم و گیرای شما، من را تحت تأثیر قرارداد و خواستم بگویم، پسرم شما حرف دل من را زدهاید. حرفهایی که سالها بر دلم مانده بود و هرگز فرصتی برای گفته شدن آن به وجود نیامد و امروز از زبان شما بیان شد و بسیار ممنونم.»
میرعلی نقی اظهار کرد: «با توجه به شناخت خانواده ارجمند شهیدی و فرزندشان آقا شاهرخ و همچنین همسر گرامیشان و نوههای هنرمند استاد از کارنامه من، این فرصت را به بنده دادند که مقدمه کتاب را بنویسم و با ارجاع به آن مقاله و همچنین برداشتها و استنباطهای شخصیام در خصوص زندگی هنری استاد و جایگاه خاص و قابل توجهی که درتاریخ موسیقی آوازی ما دارند، مقدمه این کتاب را نوشتم و سرانجام با یک بازخوانی ساده، آماده چاپ شد. البته انتشار آن مدتی به تعویق افتاد و سرانجام به همت بیوقفه خانم جباری و پشتیبانی آقای شهاب شهیدی (نوه استاد)، این کاربه چاپ رسید. درباره عنوان این کتاب نیز باید بگویم امروز اغلب نویسندگان برای آثار خود به دنبال نامهای کوتاه و دوبخشی هستند و هرچه این عنوانها کوتاهتر باشد برایشان مطلوبتر است اما عنوان دیوان شعر استاد شهیدی از سطری که با دستخط استاد بوده برداشت شده و همان دستخط هم اسکن و روی جلد چاپ شده است: «کلیه اشعار به زبان حال خودم»». این پژوهشگر باپیشینه، افزود:«این شعرها، تراوشات طبع استاد در سالهای غربت است. هنرمندی که مجبور شد مدت زمان بسیار طولانی، دور از وطن زندگی کند، در حالی که قلب و روحشان همواره در ایران میزیست و از آن غم غربت بسیار رنجور و غمگین بود.
گرچه با ایشان در کشورهایی که سکونت داشتند، بسیار با عزت و احترام برخورد و پذیرایی میشد. همگان استاد عبدالوهاب شهیدی را دوست میداشتند اما با تمامی این تفاسیر آن غم دوری از ایران و خانه و کاشانه و زادگاه، استاد را بسیار آزار میداد و این مرد بزرگ از دسترسی به ارکسترها و فضای مناسب زندگیاش محروم مانده بود و چاره التیام و تسکین این درد و رنج را سرودن شعر دید و در خلوت برای خود شعر میگفت و این شعرها حاصل غم و رنج و غربت است.»
تراوشات طبع استاد در سالهای غربت
او در پاسخ به این سؤال که آیا این اشعار در کارهای آوازی استاد شهیدی هم مورد استفاده بوده یا خیر، اظهارکرد: «وقتی این شعرها را خواندم، متوجه شدم این اشعار در قیاس با شاعران مهم و تأثیرگذار کشور ما در سطح ممتازی قرار ندارد و شاید یکی از دلایل مخالفت استاد مبنی بر عدم انتشار این اشعار همین موضوع بوده است، اما با چندبار خواندن این اشعار پی بردم که اگر چه این شعرها در ظاهر ساده هستند، اما شیوایی طبیعی و حس اندوهی درآنها نهفته است که برای تبدیل شدن به شکلهای موزون موسیقی ایرانی ظرفیتهای بسیاری دارند.
شکلهایی همچون ترانه، تصنیف، ضربی و... (البته بکارگیری این اشعار در این شکلها از اختیارات نوازنده است که یک بیت را چندین بار تکرار یا حذف کند تا شعر مطابق با میزانهای موسیقی باشد) و جالب است بدانید یک بار محض تفنن، بعضی از این سرودهها را با دو - سه نغمه از ساختههای استاد که با عود نواخته شده بود، تطبیق کردم و در ذهنم با یکدیگر پیوند دادم و با خود خواندم و زمزمه کردم.
آنگاه متوجه شدم این کلامهای موزون استاد شهیدی چقدر دلنشینند و این ظرفیت را دارند که به ترانه تبدیل شوند و به عقیده من دستمایهای غنی و پرمایه برای کسانی است که در موسیقی کلاسیک ما ذوق ترانهسرایی دارند و میتوانند با پیوند آنها با یکدیگر ملودیهای زیبا برای ترانهها و تصانیف ماندگار بسازند.» این پژوهشگر در خصوص تأثیرپذیری و حساسیت هنرمندان مسلط به موسیقی و آواز و شعر و ترانه، در انتخاب شعرهایشان گفت: «قطعاً این موضوع مهم بیتأثیر نخواهد بود به شرط آنکه از دایره عادتهایشان کمی فاصله بگیرند و بیشتر جستوجو کنند و بخوانند و بپرسند.
به طورمثال انتشار مجموعه دیوان شعر استاد شهیدی میتواند ایدههای تازهای برای آهنگسازان امروز ما به وجود آورد. اما متأسفانه آهنگساز یا خواننده طبق عادات همیشگیاش، هرگاه بخواهد شعری انتخاب کند برحسب عادت و به طور اتوماتیک به سراغ قدمای شعر فارسی چون حافظ و مولانا و... میرود و اگر انتخاب او از معاصرین باشد بلافاصله چند اسم ثابت به ذهنش خطور میکند؛ سایه و سیمین و شفیعیکدکنی و منزوی و بهمنی.
این بزرگان قلههای شعر معاصر فارسی هستند و تثبیت شدهاند و بیشمار اجرا از کلام آنها موجود است اما موسیقیدانان ما به نوعی با ارجاع مداوم به این چند قله بزرگ شعر و ترانه فارسی، دچار تکرار و دچار سوءاستفاده مکرر از کلام این افراد شدهاند. در حالی که شعرای دیگری هم در کشور ما هستند که بهخوبی فعالیت میکنند و آثار زیبایی سرودهاند. بویژه اینکه به نظر من کلام استاد شهیدی در این مجموعه اشعار، مابین شعر کلاسیک و ترانه است.»
خبرنگار؛ نداسیجانی
منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/