خاطره مسعود ده‌نمکی از شهید رئیسی

فرهنگ

67096
string(689) "[{"name":"a","aspect":"16:9","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"288.00000000000006","_w":"512.0000000000001","_y":"23.27169655500901","_x":"48.363934037564285","source":"\/news\/photo\/1403\/03\/02\/bdd7b5b42bab14355124688712db774e.jpg","_pr_css":"display: block; width: 200px; height: 133.437px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: translateX(-15.1137px) translateY(-7.27241px);"},{"name":"b","aspect":"1:1","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""}]" خاطره مسعود ده‌نمکی از شهید رئیسی

مسعود ده‌نمکی در پی شهادت آیت‌الله رئیسی به ذکر خاطره‌ای پرداخت که طی ۳ دهه گذشته هیچ‌گاه بیان نکرده بود.

به گزارش گروه فرهنگی ایران آنلاین، مسعود ده‌نمکی کارگردان سینما و تلویزیون طی یادداشتی، از زاویه‌ای متفاوت به شخصیت شهید آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی پرداخت.

در این یادداشت آمده است:

«اردیبهشت سال ۱۳۷۱ اولین دیدار بین من و آقای رئیسی در دادگاه انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. آن زمان ایشان در مقام ریاست دادگاه انقلاب و من در مقام متهم بودم. بعد از گذراندن ۱۰ روز زندان انفرادی و مراحل بازجویی در زندان توحید و یا همان موزه عبرت فعلی که به جرم اعتراض به معضلات فرهنگی و کم‌کاری‌های دولت وقت و البته دستگیری تعدادی دیگر که کارشان چیزی بیشتر از اعتراض بود، به دفترشان فراخوانده شدم‌. برخلاف تصورم با روی خوش به استقبالم آمد و بعد تورق پرونده گفت: اگر جای‌مان عوض می‌شد و من آن‌طرف میز بودم، همین کارهای اعتراضی تو را می‌کردم.

یک‌بار هم وقتی مستند «فقر و فحشاء» را ساختم و فیلم توقیف شد و پایم به دادگاه کشیده شد ایشان را در سازمان بازرسی کل کشور دیدم. فیلم را دیده بود. می‌خواستم مستند «از کجا آورده‌اید؟» را بسازم. گفت: هنوز هم تو آن‌طرف میز هستی و من این‌طرف و خوشحالم که بعد از ۱۰ سال هنوز کم نیاورده‌ای.

آخرین دیدارمان پس از ریاست جمهوری ایشان بود. در ضیافت افطار کنار هم نشسته بودیم. هم قبل از افطار پشت تریبون و هم سر سفره که من را به کنارش فراخواند، کلی به مسائل موجود نقد کردم و ایشان هم مثل قبل صبورانه گوش داد و آخرش گفت: من نسبت به تو همان ارادت ۳۰ سال پیش را دارم. من هم گفتم: من هم دوست‌تان دارم و به شما رأی داده‌ام اما باز من این‌طرف میز هستم و شما آن‌طرف و قبول دارید نقد منصفانه به دولت بهترین کمک به دولت شما است؟ گفت: قبول دارم.

شاید می‌خواست بگوید من هم آن‌طرف میز بودم همین کار تو را می‌کردم.

خدا شهید خدمت ایران را با جدش محشور کند.»


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار فرهنگ