در نشست « شب هیرکانی» با حضور کارشناسان منابع طبیعی اعلام شد

هشدار نابودی بازمانده عصر یخبندان

جامعه

85844
string(836) "[{"name":"a","aspect":"16:9","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"668.0000000000001","_w":"1187.5555555555557","_y":"0","_x":"6.222222222222243","source":"\/news\/photo\/1403\/11\/03\/a5f90e21254159857512d9e75cfca5b6.jpg","_pr_css":"display: block; width: 161.677px; height: 90px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: translateX(-0.838323px) translateY(7.43591e-15px);"},{"name":"b","aspect":"1:1","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""},{"name":"c","aspect":"16:6","width_small":"720","width_medium":"960","width_large":"1250","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""}]" هشدار نابودی بازمانده عصر یخبندان

شب جنگل‌های هیرکانی تاریک نبود، ترسناک بود. مثل کابوسی که صبح به محض چشم باز کردن باید خدا خدا کنی تا تعبیر نشود. شب هیرکانی تاریک نبود. هنوز راه نجاتی برای آن وجود داشت.

به گزارش گروه اجتماعی ایران آنلاین، نشست «شب هیرکانی» که 30 دی ماه به دعوت مجله «بخارا» به مدیریت علی دهباشی و فصلنامه طبیعت و محیط‌زیست «صنور» برگزار شد، اما ترسناک بود. آنجا که باریس مجنونیان، استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی تهران، گفت: هنوز نوار باریک سبز شمال ایران به هم پیوسته است و در اثر توسعه انسانی پیوستگی خود را از دست نداده است اما... امای پر از حسرت و نگرانی را «حسین آقایی» فعال محیط‌زیست که افسر نیروی دریایی است و از جنوب به گیلان آمده و تشکل مردم‌نهاد حافظان هیرکانی را تشکیل داده بود، تکرار کرد. مجنونیان و آقایی آن امای سخت را گفتند، لخت و عور جلوی چشم همه گذاشتند، همه فرو رفتند توی صندلی‌ها. جوری که انگار همان موقع چند تبر به شمشادهای وجودشان و چند بلدوزر به راشستان‌های جانشان شبیخون زده باشد. آقایی گفت: اگر تغییر کاربری‌ها، شمشادکشی‌ها و قطع افراها ادامه پیدا کند جنگل‌های هیرکانی که «عصر یخبندان» در ۱۶ هزار سال پیش، به گرد پایشان نرسید تا تنها بازمانده جنگل‌های هیرکانی اروپا و امریکا باشد، جزیره جزیره می‌شوند‌. آنها مثل پزشکی که قرار است خبر بدی به همه بدهد بالای سر هیرکانی ایستاده بودند. کابوس واقعی است؛ وقتی گفت آنگاه باید به دنبال لکه‌های باقی‌مانده از هیرکانی در استان‌های مازندران، گیلان و گلستان جدا جدا گشت؛ روز تلخی که دیگر هیرکانی گیلان را به مازندران و مازندران را به گلستان پیوند نمی‌زند.
 
کاش این کابوس تعبیر نشود
شب هیرکانی، اولین کابوس نبود اما آخرین کابوس است، ولی کاش اولین کابوسی باشد که به واقعیت نمی‌پیوندد که تعبیر نمی‌شود. اولین کابوس آن بخش‌های پایینی جنگل‌های هیرکانی بود که با گسترش شهرها برای همیشه از بین رفته است که الان هیچ جایی در نقشه‌های جدید ندارد. کابوس آن بخش‌های بالایی این نوار سبز باریک است که کمی از آن مانده، که ویلا شده است تا جایی باشد برای تفرج و تفریح در جنگل‌هایی که مزاحم ساخت و سازند!

به دنبال رگ سبز حیات
مجنونیان مثل پرستاری دنبال رگ حیات سرزمینی در شمال کشور می‌گردد و رگ هی سماجت می‌کند و پیدا نمی‌شود. او آنقدر نبض سرزمین را می‌گیرد تا می‌رسد به نیمرخ شمالی البرز. رگ آن باریکه سبز اما پیدا نمی‌شود. جایی که به گفته مجنونیان، جنگل‌های بلوط شمشادستان بود و در یک قرن گذشته نیست و نابود شد و از آن میان حسرتی ماند برای ابد، بویژه در رشت. که دیگر از آن بلوط شمشادستان‌ها، چیزی نماند جز چند لکه کوچک مثل جنگل سی‌سنگان. او روی آن نقشه که در یک‌سو البرز می‌شود و از سوی دیگر کاسپین(خزر)، رگ سبز حیات شمال ایران را می‌جورد تا می‌رسد به جامعه قدرتمند رویشگاه بلوط ممرزستان که انجیلی‌های قرمز و ممرزهای زرد را بر پای خزر کشیده است. بعد انگشت را می‌کشد روی راشستان و راشستان را آنقدر ادامه می‌دهد تا می‌رسد به جنگل‌های کوهستانی. مثل پزشکی که نگران حال بیمار است تأکید می‌کند که این جنگل‌ها گونه‌های مهمی از نظر حفاظتی هستند. جایی که بیشترین فشار توسعه‌ای را تحمل کرده‌اند. جایی که وضع هیرکانی بدخیم است. جایی که متاستاز کرده و از سر و کول هیرکانی غده‌های چرکین ویلا‌سازی و ساخت‌وساز زده است بیرون. شب هیرکانی ترسناک بود وقتی مجنونیان آن خبر تلخ را داد.که بلوط بلندمازو‌ها هم مثل بلوط شمشادستان‌ها در یک قرن گذشته از بین رفته‌اند، مگر پایه‌هایی از آن خوش‌قد‌و‌قامت‌ها که از چشم تبرها و بلدوزرها دور مانده‌اند. نبض درختان بلوط ممرز زرد و نارنجی را می‌گیرد و می‌گوید: «تخریب یافته.»
آن هم جنگل‌هایی که قدمت آنها را بین 25 تا 50 میلیون سال تخمین می‌زنند. از دوره سوم زمین‌شناسی همه حوادث تاریخی، جوی، زمین‌شناسی و فیزیکی را پشت سرگذاشته‌اند تا بیایند و قربانی یک ویلا و جاده‌هایی شوند که صاحبان ویلاها را به ویلا می‌رسانند. زیر چرخ جاده‌سازی برای همیشه دفن شوند آن هم در نقطه‌ای از ایران که روی خاکش، هر دانه را به دستش بدهی، بی‌تیمار و پرستاری، بوته‌ای، درختچه‌ای و درختی را به تو پس می‌دهد. مجنونیان مثل پزشکی که مجبور است پای بیمارش را قطع کند که زنده بماند، توسعه را رد نمی‌کند اما می‌گوید درخت قطع نکنید و جاده بسازید. جاده را روی مسیرهایی که پیچ‌و‌خم‌های طبیعی جنگل است، که خالی از درخت است سوار کنید.
 
شب جنگلبانان هیرکانی
شب هیرکانی به کیومرث سفیدی، عضو هیأت علمی دانشگاه محقق اردبیلی که می‌رسد تاریک می‌شود، هولناک می‌شود؛ ته ظلمت. آنجا که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. جایی که قاچاقچیان چوب سر «ناصر پیروی» رئیس منابع طبیعی را با تیغ موکت‌بری بریدند. شبی که 11 نفر مسلحانه ریختند توی خانه «رشید غفاری» محیطبان و او را در بغل دختر کوچکش به رگبار بستند؛ تاریک‌ترین شب تالش را برای همیشه رقم زدند و از دست قانون قسر  در رفتند. کیومرث سفیدی بگوید باید شب جنگلبانان هیرکانی را هم گرفت تا نگهبان‌های هیرکانی بدانند کسانی وسط این شهر شلوغ آنها را هنوز فراموش نکرده‌اند. همان جنگلبانانی که نگهبان درخت ممنوع قطع «زربین» شدند و قاچاقچی‌ها به جای «زربین» دستشان را قطع کرده‌اند. زربینی که به گفته سفیدی معرف دوران گرم تر زمین است. حالا پناه برده به کوه‌ها به جایی‌هایی که سنگلاخی هستند؛ مثلاً در همین حسن‌آباد چالوس. از دوره سوم زمین‌شناسی به شبی که انسان دو پا، توی جغرافیای خودمان برود و آن را قطع‌اش کند. آن هم در زمانی که اروپا چشمشان دنبال «زربین» است. تغییر اقلیم کار دست دنیا داده است. به گفته سفیدی، اروپایی‌ها فکر می‌کنند اگر درخت زربین را ببرند و در خاک اروپا بعد از جنگ‌های جهانی_ که هیرکانی برای همیشه در آنجا خط خورد_ بکارند، می‌توانند با گرمایش زمین مقابله کنند.  در اروپا فسیل سه هزار ساله درختان انجیلی را پیدا کردند تا نام دیگر هیرکانی که 98 درصدش در ایران است و 2 درصد باقی مانده‌اش در جمهوری آذربایجان، «فسیل زنده» باشد. در این 98 درصد آنقدر طرح‌های غیر کارشناسی اجرا کردند، سد ساختند که گونه گیاهی انجیلی ها، تابستان 1401 دچار پاییز زودرس شدند اما نه آن پاییز همیشگی که از سر و کول هیرکانی رنگ می‌ریخت و کف جنگل، زرد و قرمز و نارنجی و قهوه‌ای و بنفش می‌شد. یکسره قهوه‌ای شدند. کارشناسان جنگل هم زنگ انقراض انجیلی‌ها را به صدا درآوردند تا ماحصل پیوند جوی البرز و خزر هر روز وسعت کم کند در شمال کشور. سفیدی می‌گوید: عصر یخبندان در 16 هزار سال پیش به گرد پای هیرکانی نرسید اما اگر هم می‌رسید، البرز و خزر نمی‌گذاشتند خم به ابرو بیاورد. حالا اما سفیدی دارد از مرگ گسترده راش‌ها و شمشاد‌ها خبر می‌دهد و کاری از خزر و البرز هم در مقابل توسعه بی‌رویه، چرای دام گسترده، تغییر کاربری لجام گسیخته و ...  برنمی‌آید. از کارشناسان هم کاری برای احیای شمشاد برنیامد. به گفته سفیدی، کارشناسان آمدند تلاش کردند اما نتوانستند شمشاد را احیا کنند. ولی شواهد نشان می‌دهد اگر جنگل را به حال خودش بگذارند و قاچاقچی‌ها اسلحه‌هایشان را که شبانه خانه‌های جنگلبانان را هدف می‌گیرد غلاف کنند، جنگل می‌تواند شمشاد را برگرداند به جغرافیای خودش اما حیف و صد حیف که کاشت درخت کیوی درآمد بیشتری دارد تا نگه‌داشت شمشادها.

موزه تاریخ طبیعی
 حمیدرضا رضایی، استاد دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان هم حاضران شب هیرکانی را می برد به زندگی جانوری جنگل؛ آنجا که کمتر کسی می‌داند لا‌به‌لای برگ‌های خشک شده هیرکانی و پوشش گیاهی آن، هزاران گونه موجود زنده زندگی می‌کنند؛ زندگی‌ای که ماحصل همنشینی و تأثیر کاسپین (خزر) بر البرز است. بعد رضایی بگوید:« شاید بتوان گفت بیشترین تعداد میکروارگانیسم را در این جنگل‌ها داریم که باعث پایداری اکوسیستم می‌شوند.» آن وقت آن زنگ لعنتی هشدار را به صدا درآورد که میکروارگانیسم‌ها را داریم از دست می‌دهیم، قبل از آنکه آنها را بشناسیم. سپس از تنوع پستانداران هیرکانی بگوید که به اندازه اروپاست و متأسفانه بسیاری از گونه‌های آن بر اثر تغییر کاربری سرزمین، شکار، بهره‌برداری و تعارض‌ جمعیت انسانی آسیب دیده و جمعیت‌شان بسیار کاهش پیدا کرده است و بگوید:« یکی از گروه‌های بسیار باارزش جنگل‌های هیرکانی، پستانداران گوشتخوارند که ارزش حفاظتی بسیار بالایی دارند اما ما اهمیتی به آنها نمی‌دهیم. پلنگ، شکوه هیرکانی است که سد‌سازی‌ها، ماهی‌های رودخانه‌ای را کم کرده و «شنگ»‌های هیرکانی بی‌ماهی مانده‌اند.» تأکید کند که سمورسانان چقدر برای هیرکانی مفیدند اما سدسازی، پرونده زندگی آنها را هم وارد بحران کرده است که دیگر ماهی‌ای به اندازه، برای خوردن پیدا نمی‌کنند. بگوید، خرس هیرکانی هم رو به زوال است. مرال و شوکا هم به‌ عنوان گوزن ایرانی، آخرین بازمانده عصر یخبندان‌ هستند؛ که گرازها هم از دست توسعه انسانی، جمعیت کم کرده‌اند.
 
نجات جنگل ابر
حنیف‌رضا گلزار، نویسنده کتاب «قُرُق شکسته»، نور می‌اندازد به شب هیرکانی و همه را می‌برد به سال 1382 که نمایندگان وقت استان خواب بدی را برای جنگل‌های «ابر» دیده بودند که می‌خواستند جاده‌ای بکشند در جنگل‌های مه‌آلود ابر که جلوی هر ویلا یک توقف کشدار داشته باشند. سه مصوبه دولتی در سفرهای استانی رئیس‌جمهوری برای آن گرفته بودند که فعالان مدنی آنقدر پای جنگل ابر ماندند تا 11 سال بعد جنگل‌های ابر در 29 دی‌ماه 1393 به منطقه حفاظت شده تبدیل شد. حالا گلزار می‌گوید 10 سال از آن روزی که کنشگران برای همیشه پرونده تخریب جنگل ابر را بستند، می‌گذرد.
 
آن پرنده‌های کوچک
شب هیرکانی را آن پرنده‌های کوچک دلنگران رقم زدند؛ آنها که در صندلی‌هایشان فرو رفته بودند، وقتی «حسین آقایی» فعال محیط‌زیست و افسر نیروی دریایی گفت، خط سبز باریک هیرکانی را از پایین‌دست شهرسازی‌ها تخریب کرد و از بالا‌دست، چرای بی‌رویه. هم او که خودش بچه‌چوپان است و شاکی از «مفت چری» در هیرکانی. او که صدِ هیرکانی را آن درختان تنومند توسکایی می‌داند که پلنگ و شوکا با فراغ بال زیر آن قدم می‌زنند. به صفر هیرکانی که می‌رسد از طرح‌های جنگل‌داری به پروژه‌‌هایی اشاره می‌کند که قرار است یک تپه سوخته را تحویل فعالان بدهد. می گوید اگر به شهرکشی و مفت چری ادامه بدهیم هیرکانی تبدیل می‌شود به جزیره‌ای در گلستان، به جزیره کوچکی در مازندران و به جزیره کوچک‌تری در گیلان. بعد داستان را می‌برد به آن پرنده کوچکی که مدام به دل آتش جنگل می‌زند و می‌رود و می‌آید. پرنده‌ای که چشمه کوچکی را یافته است و به وسع منقارش آب روی آتش هیرکانی می‌ریزد. بعد «آقایی» انگشتش را نشانه می‌گیرد سمت جمعیتی که در صندلی‌ها فرو رفته‌اند و در دلشان خدا‌خدا می‌کنند که کابوس هیرکانی تعبیر نشود و می‌گوید: ما همان پرنده‌های کوچکی هستیم که به اندازه وسعمان برای ماندن هیرکانی تلاش می‌کنیم. در شبی که یاد ریحانه سادات یاسینی و مهشاد کریمی، دو خبرنگار جانباخته اتوبوس خبرنگاران از سوی مانیا شفاهی، سردبیر فصلنامه صنور، بغض جمع را شکست و یاد «محمد‌علی اینانلو» آه از نهاد حاضران برآورد. در شب هیرکانی که با قدردانی از اسدالله افلاکی، الهه موسوی، مژگان جمشیدی، فاطمه باباخانی، زینب رحیمی و زهرا کشوری خبرنگاران حوزه محیط‌‌زیست پایان یافت.

 

زهرا کشوری
دبیر گروه زیست‌بوم


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار جامعه