سید رسول موسوی از رویکرد شرق به تهران می گوید
منافع پکن و مسکو در ثبات ایران است
در میانه بازگشت تحریمهای بینالمللی و فعال شدن اسنپ بک علیه ایران، نگاهها بار دیگر به سمت مسکو و پکن دوخته شده است؛ دو بازیگری که نقشی تعیینکننده در موازنههای جدید قدرت میان تهران و غرب ایفا میکنند.
ایران آنلاین: در چنین فضایی سید رسول موسوی، دیپلمات باسابقه و سفیر پیشین ایران در تاجیکستان و فنلاند در گفتوگویی به بررسی ابعاد پنهان این تحولات میپردازد و با نگاهی به برداشتهای رایج میگوید برخلاف تصور عمومی، بحران اوکراین بستری برای افزایش فشارهای دیپلماتیک اروپا علیه تهران بوده است. او تأکید میکند که احیای بحث «اسنپبک» و تشدید مواضع اروپاییها علیه ایران، صرفاً ناشی از فعالیتهای هستهای نیست بلکه به برداشت های اروپایی ها در خصوص آنچه حمایت تهران از مسکو در جنگ اوکراین می خوانند، هم بر می گردد. همچنین موسوی میگوید، روسیه و چین در نگاه بلندمدت ترجیح میدهند ایران در وضعیتی باثبات و عادی قرار گیرد، نه گرفتار در چرخهای از بحران و ابهام؛ رویکردی که شاید سرآغاز فصل تازهای از معادلات دیپلماتیک در منطقه باشد.
در نشست اخیر شورای امنیت، چین و روسیه آشکارا از مواضع ایران دفاع کردند. به نظر شما این حمایتها صرفاً سیاسی است یا میتوان آن را نشانهای از همراهی عملی این دو کشور در مقابله با سازوکار تحریمهای سازمان ملل دانست؟
مواضع روسیه و چین در شورای امنیت ریشه در واقعیتی دارد که پیشتر نیز در پرونده ایران قابل مشاهده بود. این دو کشور نهتنها در نشست اخیر شورای امنیت بلکه از مدتها قبل بویژه در جریان مباحث مربوط به «اسنپبک» یا بازگشت خودکار تحریمها مخالفت خود را با این روند اعلام کرده بودند. در آن مقطع، کشورهای غربی تلاش کردند قطعنامهای برای تمدید معافیتهای تحریمی ایران به تصویب برسانند، اما این قطعنامه رأی نیاورد.
از نگاه مسکو و پکن، تشدید فشارها بر ایران بهنوعی میتواند شرایط را برای خود آنها نیز دشوارتر کند، زیرا هر دو کشور بخشی از بلوک شرق محسوب میشوند و ترجیح میدهند با ایرانی در وضعیت عادی تعامل داشته باشند، نه کشوری که ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد تلقی شود. به همین دلیل، منافع روسیه و چین نیز در این است که ایران در شرایط تحریمی قرار نگیرد؛ چراکه همکاری اقتصادی و سیاسی با ایرانِ غیرتحریمی برای آنها بسیار آسانتر است.
بنابراین با توجه به عضویت این دو کشور در کمیته تحریمها آیا امکان دارد در روند اجرای تحریمهای ایران اختلال ایجاد کنند؟
شرایط امروز با دوران پیش از برجام تفاوتهای زیادی دارد. در گذشته، این دو کشور تا حدودی با سایر اعضای شورای امنیت همراهی بیشتری داشتند اما اکنون وضعیت متفاوت است. در واقع، کشورها مجریان اصلی تحریمها هستند و هر کشوری میتواند در ظاهر بپذیرد که تحریمهای شورای امنیت را اجرا کند اما در عمل مسیر دیگری را پیش بگیرد. نمونههایی از این رفتار وجود دارد، هرچند ذکر نام آن کشورها در شرایط فعلی مصلحت نیست. در این میان، روسیه و چین آشکارا موضع گرفتهاند که سازوکار بازگشت تحریمها را غیرقانونی میدانند و معتقدند چنین روندی قابلیت اجرایی ندارد. از همین رو، پیشبینی میشود تحریمهای احتمالی علیه ایران، همانند دوران پیش از برجام، دیگر از اجماع بینالمللی برخوردار نباشد. البته این بدان معنا نیست که از نظر حقوقی اعلام کنند تحریمها وجود ندارند، اما قطعاً آن استحکام و انسجام سابق را نخواهند داشت. اگرچه ممکن است برخی کشورها در کمیته تحریمها ملاحظاتی داشته باشند، اما چون اجرای واقعی تحریمها در اختیار دولتهاست، رفتار کشورها تعیینکننده خواهد بود. برخی ممکن است بهصورت رسمی تحریمها را بپذیرند اما در عمل مسیر متفاوتی در پیش گیرند.
آیا میتوان تفاوت معناداری میان رفتار کنونی روسیه و چین درقبال ایران با مواضع آنها در دوره پیش از برجام قائل شد؟
نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که روسیه و چین خود از کشورهای متعهد به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) هستند. بنابراین، اگر ایران در راهبرد خود نسبت به این پیمان و موضوع سلاحهای هستهای تغییری ایجاد کند یا مسیر متفاوتی در پیش گیرد، بیتردید روسیه و چین به اردوگاه مقابل خواهند پیوست؛ چرا که آنها خود را ملزم به اصول عدم اشاعه میدانند. همکاری این دو کشور با ایران تا زمانی ادامه خواهد داشت که تهران به تعهداتش در چهارچوب NPT پایبند بماند. در صورت هرگونه بازنگری در این سیاست، رفتار مسکو و پکن نیز قطعاً دگرگون خواهد شد؛ نکتهای ظریف و در عین حال بسیار تعیینکننده که نباید از نظر دور داشت.
تا چه اندازه میتوان به تداوم همراهی واقعی روسیه و چین با ایران در اجرای تحریمهای سازمان ملل امیدوار بود و آیا مواضع فعلی آنها به اقدام عملی نیز خواهد انجامید؟
از دید مسکو، تضعیف ایران به معنای ناامن شدن مرزهای جنوبی روسیه است و از منظر پکن نیز بروز بحران در ایران میتواند به بیثباتی گسترده در آسیا بینجامد. به همین دلیل، هر دو کشور از منظر ژئوپلیتیکی به حفظ ثبات و موقعیت ایران در آسیای غربی تمایل دارند و این حمایت، ماهیتی جدی دارد. با این حال، باید توجه داشت که این همراهی تا زمانی ادامه خواهد یافت که ایران در چهارچوب پیمان عدم اشاعه (NPT) باقی بماند.
در صورت تغییر این وضعیت، رویکرد روسیه و چین نیز تغییر خواهد کرد. البته این مسأله به معنای نادیده گرفتن منافع و امنیت ملی ایران نیست؛ بلکه تهران نیز باید ارزیابی کند تا چه اندازه میتواند امنیت و منافع خود را در معادله همراهی با روسیه و چین تضمینشده بداند یا اینکه نیازمند بازنگری در برخی محاسبات و معادلات خود است. بهطور کلی، معادله موجود بسیار پیچیده است و تا زمانی که شرایط بینالمللی دگرگون نشود که در حال حاضر چشمانداز روشنی برای آن دیده نمیشود، ایران در همین چهارچوب همکاری با روسیه و چین به مسیر خود ادامه خواهد داد.
در شرایط تشدید رقابت چین و آمریکا و جنگ اوکراین، تا چه اندازه این وضعیت به سود ایران است؟ و آیا پکن و مسکو در پرونده هستهای ایران رویکردی راهبردی دارند یا صرفاً از آن بهعنوان اهرم فشار بر واشنگتن استفاده میکنند؟
جنگ روسیه و اوکراین را نباید صرفاً در چهارچوب تقابل مسکو و غرب تفسیر کرد. از نگاه روسیه، این جنگ مسألهای حیاتی در حوزه امنیت ملی و حتی مرتبط با تمامیت ارضی این کشور است. کرملین بر این باور است که اگر نتواند در برابر اوکراین به اهداف خود دست یابد، امنیت و تمامیت ارضی روسیه در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. در واقع، روسیه با هدف مقابله با غرب وارد جنگ نشد، بلکه پیشروی ناتو به سوی مرزهایش بهویژه در قالب طرح عضویت اوکراین در ناتو باعث شد احساس خطر جدی کند و دست به اقدام بزند. بنابراین، بحران اوکراین را نباید صرفاً در چهارچوب رقابت ژئوپلیتیکی روسیه و غرب تحلیل کرد.
روسیه در اصل به دنبال تقابل گسترده با آمریکا یا اروپا نیست و تمایل دارد روابطش را با آنها عادی کند؛ اما این کشورهای غربی هستند که بهدلیل مناقشه اوکراین از عادیسازی روابط با مسکو خودداری میکنند. از همین رو، جنگ اوکراین بیش از آنکه جلوهای از «تقابل شرق و غرب» باشد، مناقشهای سرزمینی میان دو کشور است که در آن موضوع روستباران و امنیت مرزهای غربی روسیه نقش محوری دارد. درخصوص تأثیر این جنگ بر منافع ایران نیز باید با نگاهی واقعگرایانه سخن گفت.
برخلاف تصور برخی، درگیری روسیه و غرب در اوکراین به سود ایران تمام نشده است؛ بلکه در بسیاری موارد تهران از این منازعه آسیب دیده است. بخش قابل توجهی از فشارهای اخیر اروپا علیه ایران، از جمله احیای بحث «اسنپبک»، صرفاً ناشی از پرونده هستهای نبوده، بلکه ریشه در این برداشت دارد که ایران در جنگ اوکراین در کنار روسیه ایستاده است. همین تصور باعث شد کشورهای اروپایی بهویژه بریتانیا موضعی سختتر نسبت به تهران اتخاذ کنند. از این منظر، میتوان گفت ایران نهتنها از این درگیری سودی نبرده، بلکه زیانهای سیاسی و دیپلماتیک نیز متحمل شده است.
در چنین شرایطی لازم است دیپلماسی ایران با نگاهی متوازنتر عمل کند؛ بهگونهای که ضمن گفتوگو با غرب، پیام روشنی نیز به روسیه منتقل شود مبنی بر اینکه تهران در اثر تحولات این جنگ آسیب های دیپلماتیکی دیده است.
اظهارات اخیر ولادیمیر پوتین پس از توافق غزه را چگونه باید تفسیر کرد؟
در سطح تاکتیکی ممکن است کشورها در مقاطعی کوتاهمدت وضعیتی را بپذیرند که منافع آنیشان را تأمین کند؛ مانند حالتی که از آن با تعبیر «نه عادی ـ نه بحرانی» یاد می کنند. اما اگر روابط را از منظر راهبردی بررسی کنیم، واقعیت این است که روسیه و چین از یک ایران باثبات و عادی در نظام بینالملل بیش از هر چیز دیگری سود میبرند.
ایرانی که در عین حفظ رویکرد مستقل و نگاه راهبردی خود به جهان، منطقه، شرق، آسیا و همسایگان، از ثبات داخلی و بینالمللی برخوردار باشد، میتواند شریک قابلاعتمادتر و مؤثرتری برای مسکو و پکن باشد.
بنابراین، برخلاف تصور برخی تحلیلگران، روسیه و چین در نگاه بلندمدت ترجیح میدهند ایران در وضعیت عادی و باثبات قرار گیرد، نه در شرایط مبهم یا بحرانی. البته ممکن است در مقاطع خاصی برخی بازیگران در این دو کشور، بنا به ملاحظات تاکتیکی از تداوم وضعیت نیمهبحرانی ایران نفع ببرند؛ اما در چشمانداز راهبردی، ثبات و آرامش ایران برای آنان مطلوبتر است. زیرا ایران باثبات میتواند روابط گستردهتر و پایدارتری با جهان، از جمله با روسیه و چین برقرار کند.
در مجموع، باید توجه داشت که از منظر ژئوپلیتیک و دیپلماتیک، مسکو و پکن از یک ایران عادی، فعال و همکار بیشتر استقبال میکنند تا از ایرانی که در شرایط فشار یا ذیل فصل هفتم شورای امنیت قرار گیرد.
انتهای پیام/