«مناسبات دین و سیاست» در جامعه ایران
فرهنگ
62395
«معنویت سیاسی» اصطلاحی است که میشل فوکو در تحلیلش از انقلاب اسلامی ایران به کار گرفت و ما در این گفتار برای تبیین «مبادی الهیاتی مطالعات انقلاب» از اصطلاح او بهره میگیریم.
آمیخته شدن امر قدسی با امر عرفی
میشل فوکو، متفکر فرانسوی، در تحلیلی که از انقلاب اسلامی بهدست میدهد، ظهور «معنویت سیاسی در ایران» را گزارش میکند. اما اینکه چرا این امر برای او جالب توجه میشود به این واقعیت برمیگردد که ۴۰۰ سال در تاریخ تفکر غرب، «نسبت دین و سیاست» مغفول بود و ظهور دوباره آن در انقلاب ایران برای او جالب توجه میشود و در تحلیل خود از انقلاب ایران «نسبت امر قدسی و امر عرفی» را مورد توجه قرار میدهد.
اسلام تمامش سیاست است
برخلاف تصوری که در نگرشهای شرقشناسانه به اسلام وجود دارد، «معنویت و سیاست» در انقلاب اسلامی به هم آمیخته شد. چنانکه حضرت امام خمینی(ره) بهعنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی به این نکته اشاره میکنند:
«والله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی کردهاند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه میگیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست. باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد. نمیخواهند این مملکت اصلاح بشود؛ اجانب نمیخواهند مملکت آباد شود.» (صحیفه امام جلد ۱ ص ۲۷۰)
یا در جای دیگری حضرت امام(ره) میفرمایند: «یک مدت زیادی گرفتار عرفا ما بودیم، اسلام گرفتار عرفا بود. آنها خدمتشان خوب بود؛ اما گرفتاری برای این بود که همه چیز را برمیگردانند به آن ور. هر آیهای دستشان میآمد میرفت آن طرف. مثل تفسیر ملاعبدالرزاق. خوب بسیار مرد دانشمندی، بسیار مرد با فضیلتی [است] اما همه قرآن را برگردانده به آن طرف؛ کأنّه قرآن با این کارها کار ندارد. یک وقت هم گرفتار شدیم به یک دسته دیگری که همه معنویات را برمیگردانند به این، اصلاً به معنویات کار ندارند؛ کأنّه اسلام آمده برای اینکه [دنیا را بگیرد]» (صحیفه امام، ج ۸، ص ۵۳۰)
این دو طریقی که حضرت امام(ره) توصیف میکنند با این گزاره مفهومی فوکو یعنی «معنویت سیاسی» مرز بسیار باریکی دارد که نلغزیدن به دو سوی این راه باریک کار بسیار دشواری است؛ کما اینکه خود جمهوری اسلامی در این ۴۵ سال به راحتی نتوانسته همواره بر این صراط باقی بماند؛ گاه فرصتهایی از دست رفته یا سهلانگاریهایی صورت گرفته که ما را از ریل خارج کرده است.
تعامل معنویت و سیاست در انقلاب اسلامی
اینکه حضرت امام(ره) میفرمایند: «والله اسلام تمامش سیاست است. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه میگیرد» به این واقعیت اشاره دارند که سرآغاز تاریخ اسلام هجرت و تأسیس «مدینه» است. بنابراین اساساً اسلام از همان بدو آغاز یک دین سیاسی و اجتماعی است و اینگونه نیست که منطقة الفراغی داشته باشد و قلمروی از دین رها شده و حکم شرعی معینی نداشته باشد. یا اینکه اسلام صرفاً به وجه باطنی، معنوی و روحانی دین پرداخته باشد و تنها سبب اتصال ما با امور روحانی و معنوی باشد و به امور دنیوی ما کاری نداشته باشد.
بویژه آنجا که حضرت امام(ره) میفرمایند: «ما مدت زیادی گرفتار عرفا بودیم» از این جهت این مسأله را طرح میکنند که گروهی از عرفا و متصوفه، اسلام را به گونهای معرفی میکردند که گویا در یک صعود عمودی به سمت عالم بالا میتوان مراتب معنوی را طی کرد و نسبتی با این جهان و امر دنیوی و امر سیاسی نداشت! شاید این امر با نوعی از تصوف خانقاهی و تصوف غیرسیاسی سازگار باشد ولی ما در مشی اهلبیت(ع)، خلاف این طریق را میبینیم. سیره ائمهاطهار(ع) گویای این است که آنان هم به امر سیاسی و امور دنیوی بیتوجه نبودهاند.
جدا شدن معنویت از صحنه سیاست در تاریخ غرب
آنچه که باعث شد ظهور «معنویت سیاسی» در انقلاب ایران مورد توجه فوکو قرار گیرد، نقطه تلاقی تاریخ اندیشه غربی و تاریخ تفکر ایرانی و اسلامی پیرامون این مفهوم بود. فوکو خود از نقطهای عزیمت کرده بود که «معنویت سیاسی» امری فراموش شده بود. فوکو بهعنوان متفکری که تاریخ دوره مدرن و عصر روشنگری را تبارشناسی کرده است و بهعنوان متفکری پستمدرن در نقطه بازنگری اندیشه غربی ایستاده است، میدانست که معنویت سیاسی در این تاریخ دیگر جایی ندارد.
از طرف دیگر در تاریخ ایران هم با افول صفویه که دولت شیعه را تأسیس کرده و توانسته بود دین و سیاست را به هم بیامیزد، با افولش هیمنه رابطه معنویت و سیاست در تاریخ ایران فرو ریخت. حتی آن سقف بلندی که به واسطه فلاسفه و عرفا از حقیقت و امر قدسی بر فراز تاریخ ایران ساخته شده بود با حمله مغول از بین رفت. این اتفاقات در تاریخ ایران مصادف شد با مواجهه ما با غرب و سنت فکری که از اساس مسیر معنویت را از سیاست جدا میکرد. بنابراین در چنین شرایطی «معنویت سیاسی» در انقلاب ایران ظهور پیدا کرد و برای میشل فوکو جالب توجه شد. نزدیک شدن معنویت و حقیقت به حکومت و سیاست، عکسالعمل فوکو را بهدنبال داشت و این مورد را بهعنوان یک نکته برجسته در انقلاب ایران، در تحلیلهای خود گزارش کرد.
میانجی الهیاتی در سیاست مدرن
تجربه دولت مدرن گویای این بود که میتوان مدیریت امور سیاست را به عهده گرفت و نسبتی هم با امر دینی و قدسی نداشت. بنابراین سیاست بتدریج جایگزین شریعت شد و فلسفه و سیاست جای حقیقت و شریعت را گرفت. البته فلسفه اسلامی تلاش کرد مجدد این رابطه را بازسازی کند. نیچه درباره هگل و کانت میگوید آنچه که در کلیسا و در الهیات مسیحی وجود داشت آنان با زبان دیگری بیان کردهاند؛ یعنی بینش فلسفی آنان همان کارکردی را دارد که این مفاهیم در ادبیات دینی دارند و اکنون صورت عرفی پیدا کردهاند. در آثار متفکران متأخر غربی همچون کارل لویت، کارل اشمیت، اریک فوگلین حتی نیچه و هایدگر و دیگر متفکرانی که تاریخ تفکر غربی را مرور کردهاند و درک تازهای از آن ارائه دادهاند، این نکته ذکر شده است که با وجود تلاشی که در دنیای مدرن برای خالی کردن مفاهیم از وجوه الهیاتی و دینیشان صورت گرفته است اما همواره یک «میانجی الهیاتی» وجود دارد. حال شاید الهیات به معنای اخص نباشد ولی الهیات به معنی اعم است یعنی به تعبیر کارل اشمیت اینها همه مفاهیم الهیاتی هستند که اکنون عرفی شدهاند و صورت سکولار پیدا کردهاند مثل اصطلاحاتی که کارل لویت دربارهشان میگوید «قانون» در دوره مدرن، صورت سکولار شریعت است و «دولت» صورت سکولار کلیسا است.
اگر قرار بود دیانت فاصلهاش را از امر عرفی و صحنه سیاست حفظ کند پس چگونه این میانجیهای الهیاتی همواره وجود دارند. اینکه در غرب با چه چرخش الهیاتی زمینه انفکاک دین و سیاست پدید میآید جای تأمل و بررسی بسیار دارد.
دین در ایران به مثابه «نیروی اجتماعی»
حال فوکو در انقلاب ایران با تجربهای به واقع معنوی مواجه میشود که به صحنه سیاست مربوط میشود؛ رابطهای که بین معنویت و سیاست، نسبتی که بین حقیقت و سیاست و تعاملی که بین امر مطلق و امر متغیر در انقلاب اسلامی وجود دارد به نحوی رخ میدهد که اگرچه امر مطلق واجد ثبات است اما به این معنا نیست که امر متغیر و جزئی حرکتی به سمت امر مطلق نداشته باشد؛ اتفاقی که در الهیات مسیحی میافتد و امر مطلق از امر متغیر جدا میشود.
در قرائت تازهای که به واسطه اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) اتفاق میافتد و ملت هم با ایشان همراهی میکنند، رابطه بین امر ثابت و امر متغیر و پیوند سیاست و معنویت برقرار میشود. فوکو در این باره میگوید: این دینی که من دارم میبینم مجموعهای از آموزهها یا گزارهها یا صرفاً مفاهیم نیستند که بر فراز جامعه ایستادهاند بلکه دین در ایران به مثابه «نیروی اجتماعی» و «نیروی تاریخی» عمل میکند. تبدیل شدن دین از «آموزه» به «نیرو» و امری که قدرت تحول دارد، آن چیزی است که جوهره فهم فوکو از معنویت سیاسی را میسازد.
مکتوب حاضر متن تلخیص و ویرایش شده «ایران» از سخنرانی دکتر بلیغ است که در نشست «مبادی الهیاتی مطالعات انقلاب» در محل پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی ارائه شده است.
دکتر علیرضا بلیغ استادیار پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
انتهای پیام/