سرمقاله
16504
سن تیم ملی با ما حرف میزند
میانگین سنی تیم ملی بالاست. این اولین پیام فهرستهای تیم ملی است؛ اما حقیقت تلخ، پشت این جمله یک خطی پنهان مانده است. حقیقتی که کسی حوصله کندوکاو پیرامون آن را ندارد: روند زایندگی فوتبال ما متوقف یا کند شده است.
اخبار ریز و درشت و گاه هولناکی که در زمینه آکادمیها میشنویم، به ما میگوید دیگر خبری از کشف استعدادهای ناب نیست؛ یا اگر هست، زیاد نیست. روزگاری انسانهای شریفی بودند که در گوشه گوشه ایران، در زمینهای خاکی (که این روزها به موزه ابدی فوتبال پیوستهاند) با دقت مینشستند و استعدادها را دانهدانه کشف میکردند. یکی را به اکباتان میفرستادند، یکی به تهرانجوان، یکی به شاهین، یکی به راه آهن، یکی به پاس و....
به اسامی دقت کنید. این تیمها هم مثل فوتبال ما مردهاند... درست مثل نامهای بزرگی که در قطعه نامآوران آرام گرفتهاند.
بزرگان کاشف استعداد در آن روزگار، بیآنکه مثل دلالهای امروزی چشم به درصد چندمیلیاردی از قراردادهای چند دهمیلیاردی داشته باشند، جمعه به جمعه به زمینهای خاکی میرفتند و استعدادها را کشف میکردند. نتیجه این تولد هفتگی، فهرست پروپیمان تیمهای ملی و سهم بالای تهران در تیم ملی فوتبال بود.
حالا به فهرست تیم ملی نگاه کنید تا ببینید چه بر سر فوتبال ما آمده است. البته این فاجعه محدود و محصور به تهران نیست. سونامی ویرانکننده «پولدوستی» تمام ارکان فوتبال ما را نابود کرده تا دیگر هیچکس به منافع فوتبال فکر نکند. اخبار فاجعهبار آکادمیها و وجود انواع فساد، اجازه نمیدهد استعدادهای واقعی جان بگیرند و جای خود را در این فوتبال بیابند. نتیجه این چرخه معیوب، پرتاب شدن استعدادهای واقعی به بازار کار بیرون از فوتبال و غصب پیراهنها و جایگاهها توسط بیاستعدادهاست.
ادامه این روند، فوتبال ما را آنقدر بیستاره کرده که میترسیم بازیکنان بالای 30 سال را از گود بیرون کنیم چون پشتوانه و جانشین مناسب نداریم. سن تیم ملی با ما حرف میزند. اگر جسارت پوستاندازی نداریم، حتماً دلیل دارد. به دنبال علت باشیم.
انتهای پیام/
اخبار ریز و درشت و گاه هولناکی که در زمینه آکادمیها میشنویم، به ما میگوید دیگر خبری از کشف استعدادهای ناب نیست؛ یا اگر هست، زیاد نیست. روزگاری انسانهای شریفی بودند که در گوشه گوشه ایران، در زمینهای خاکی (که این روزها به موزه ابدی فوتبال پیوستهاند) با دقت مینشستند و استعدادها را دانهدانه کشف میکردند. یکی را به اکباتان میفرستادند، یکی به تهرانجوان، یکی به شاهین، یکی به راه آهن، یکی به پاس و....
به اسامی دقت کنید. این تیمها هم مثل فوتبال ما مردهاند... درست مثل نامهای بزرگی که در قطعه نامآوران آرام گرفتهاند.
بزرگان کاشف استعداد در آن روزگار، بیآنکه مثل دلالهای امروزی چشم به درصد چندمیلیاردی از قراردادهای چند دهمیلیاردی داشته باشند، جمعه به جمعه به زمینهای خاکی میرفتند و استعدادها را کشف میکردند. نتیجه این تولد هفتگی، فهرست پروپیمان تیمهای ملی و سهم بالای تهران در تیم ملی فوتبال بود.
حالا به فهرست تیم ملی نگاه کنید تا ببینید چه بر سر فوتبال ما آمده است. البته این فاجعه محدود و محصور به تهران نیست. سونامی ویرانکننده «پولدوستی» تمام ارکان فوتبال ما را نابود کرده تا دیگر هیچکس به منافع فوتبال فکر نکند. اخبار فاجعهبار آکادمیها و وجود انواع فساد، اجازه نمیدهد استعدادهای واقعی جان بگیرند و جای خود را در این فوتبال بیابند. نتیجه این چرخه معیوب، پرتاب شدن استعدادهای واقعی به بازار کار بیرون از فوتبال و غصب پیراهنها و جایگاهها توسط بیاستعدادهاست.
ادامه این روند، فوتبال ما را آنقدر بیستاره کرده که میترسیم بازیکنان بالای 30 سال را از گود بیرون کنیم چون پشتوانه و جانشین مناسب نداریم. سن تیم ملی با ما حرف میزند. اگر جسارت پوستاندازی نداریم، حتماً دلیل دارد. به دنبال علت باشیم.
انتهای پیام/