
چرا آکادمیهای ما معادن طلا نیستند؟
همه چیز در بارسلونا خوب پیش میرفت تا آنکه نیمار به یکباره تصمیم به جدایی گرفت. او با رقمی سرسامآور به پاریسنژرمن رفت تا مدیران بارسلونا با موجی از اعتراض و انتقاد مواجه شوند. مدیران برای ساکت کردن هواداران دست به خودکشی زدند. 3 بازیکن در یک پست با رقمی نزدیک به 350 میلیون یورو خریدند. خریدهایی که نتوانست درد آبی اناریها را درمان کند. آن فصل، بارسلونا 540 میلیون یورو خرید کرد؛ اما هیچ یک از زخمهایش با این مرهمها درمان نشد.
بارسلونا تصمیم گرفت دوباره به آکادمیاش رجوع کند. همان لاماسیای معروف که مسی، ژاوی، اینیستا، بوسکتس، پیکه و خیلیهای دیگر را تحویل تیم اول داد و نسل طلایی را ساخت.
سالها بعد، ژاوی به عنوان سرمربی به تیم آمد و مجموعهای از بازیکنان باکیفیت و آیندهدار را از لاماسیا به تمرین تیم اول آورد. نتیجه، تیمی شد که فصل قبل دیدیم. حالا این تیم، نمونهای موفق در استفاده از گنجهای خانگی است.
در اروپا استفاده از آکادمیها، امری متداول و مرسوم است چون آکادمیها را معادن ناب طلا میدانند و مدام از آن استخراج میکنند. آژاکس نمونه برجسته چنین تیمهایی است که هر 5 سال یک بار تمام بازیکنانش را میفروشد و دوباره از آکادمی، بازیکن به تیم اصلی منتقل میکند.
اما چرا ما نمیتوانیم چنین بهرهای از آکادمیها ببریم؟ به این دلایل دقت کنید:
1- مدیران فوتبال ما، کوچکترین ثباتی ندارند و ترجیح میدهند در مدت کوتاهی که هستند برای «حال» تصمیم بگیرند نه برای آیندهای که متعلق به مدیران بعدی است.
2- مدیران در فوتبال ما، آکادمیها را پروژههای هزینهساز میدانند نه پولساز و درست هم فکر میکنند چون با برنامهریزی کوتاه مدت و این سطح از مدیریت و مدیران، آکادمیها، خروجی مناسبی نخواهند داشت و گرهی از تیم اول باز نخواهند کرد.
3- نبود ثبات در مدیریت، به سرمربیان هم سرایت میکند و آنها هم شجاعت و جسارت لازم برای تغییر و جوانگرایی را از دست میدهند چون میدانند ثمره شجاعت آنها متعلق به خودشان نیست. با زمان کوتاهی که در اختیار مربیان است، تنها راه منطقی، آمادهخوری است و نتیجه میشود همین قراردادهای بالای 100 میلیارد که این فصل شاهدیم.
واقعاً نمیتوان راهی برای خروج از این بنبست خودساخته یافت؟
انتهای پیام/
بارسلونا تصمیم گرفت دوباره به آکادمیاش رجوع کند. همان لاماسیای معروف که مسی، ژاوی، اینیستا، بوسکتس، پیکه و خیلیهای دیگر را تحویل تیم اول داد و نسل طلایی را ساخت.
سالها بعد، ژاوی به عنوان سرمربی به تیم آمد و مجموعهای از بازیکنان باکیفیت و آیندهدار را از لاماسیا به تمرین تیم اول آورد. نتیجه، تیمی شد که فصل قبل دیدیم. حالا این تیم، نمونهای موفق در استفاده از گنجهای خانگی است.
در اروپا استفاده از آکادمیها، امری متداول و مرسوم است چون آکادمیها را معادن ناب طلا میدانند و مدام از آن استخراج میکنند. آژاکس نمونه برجسته چنین تیمهایی است که هر 5 سال یک بار تمام بازیکنانش را میفروشد و دوباره از آکادمی، بازیکن به تیم اصلی منتقل میکند.
اما چرا ما نمیتوانیم چنین بهرهای از آکادمیها ببریم؟ به این دلایل دقت کنید:
1- مدیران فوتبال ما، کوچکترین ثباتی ندارند و ترجیح میدهند در مدت کوتاهی که هستند برای «حال» تصمیم بگیرند نه برای آیندهای که متعلق به مدیران بعدی است.
2- مدیران در فوتبال ما، آکادمیها را پروژههای هزینهساز میدانند نه پولساز و درست هم فکر میکنند چون با برنامهریزی کوتاه مدت و این سطح از مدیریت و مدیران، آکادمیها، خروجی مناسبی نخواهند داشت و گرهی از تیم اول باز نخواهند کرد.
3- نبود ثبات در مدیریت، به سرمربیان هم سرایت میکند و آنها هم شجاعت و جسارت لازم برای تغییر و جوانگرایی را از دست میدهند چون میدانند ثمره شجاعت آنها متعلق به خودشان نیست. با زمان کوتاهی که در اختیار مربیان است، تنها راه منطقی، آمادهخوری است و نتیجه میشود همین قراردادهای بالای 100 میلیارد که این فصل شاهدیم.
واقعاً نمیتوان راهی برای خروج از این بنبست خودساخته یافت؟
انتهای پیام/